سلام مامانا پسر بزرگم بعضی وقتا ازم می پرسه مامان منو بیشتر دوست داری یا آریوانو منم میگم تو ولی باز باور نمیکنه میگه نه اونو بیشتر دوست داری وقتی آریوان میخوابه باهم بازی میکنیم بهش توجه میکنم ولی نمی‌دونم چرا حس می‌کنه دوسش ندارم و جدیداً ناخنشو میخوره

براش وقت بزار گاهی داداشو بسپار به کسی ۳ تایی برید پارک خرید باهم وقت بگذرونید بهش بگید اولیت اول تویی .
ناخن هاشم استرس و اضطراب

ایجان اوی خدا
بچه بزرگت چند سالشه

پسر بزرگم سفیده و چشاش عسلی سبزه بعد این فنقلیم سبزه هست و چشم ابرو مشکی یبار گفت اون سیاه سوخته رو ول کن بیا منو بوس کن خدایی من اصلا از نوزادی و بچگی پسر بزرگم چیزی نفهمیدم این کوچیکه رو خیلی دلم میره واسش منم مث شما نمیدونم چیکار کنم😔☹️☹️☹️

پسر منم میپرسه ... بعد بهش گفتم بنظرت عزیزجون مامانو بیستر دوست داره یا دایی جون گفت هردو . گفتم منم همینطورم ، همه مامانها و باباها اینطورین هرچند تو برای من خاص تری ، من با اومدن تو مادر شدم .... حالا عذاب وجدان گرفته چرا آلای بیچاره دومیه ، آلا گناه داره 😅

دقیقا پسر منم ناخوناشو میخوره خیلی باهاش حرف زدم بیفایدس

وای چه اسم قشنگی کاش زودتر دیده بودم 😩😩😩

همه بچه های بزرگتر اینجورین متاسفانه خیلی شرایط سختیه براهم بچه هم والدین بخصوص مادر

براش کادو بخر،خوراکی که دوست داره یپز بگو فقط برا تو درست کردم

حسودی میکنه
ناخوناشم بخاطر استرسه