۵ پاسخ

دقیقا منم مث تو ۲۷عقددخترداییمه هیچی نگرفتم هنو ندارم هیچی میگ عروسیش میری

عزیزم بگو پس بچه خودت نگهدار من تنها برم

آره شوهرخواهرمنم اینجوریه خواهرمم تنهایی جایی نمیره.تازگیا جشن عقد بودیم نیومد.ولی شوهرخودم دست راست پدرمه بس که رو خانوادم نفوذداره و قبولش دارن از ریزو درشت مجلسامون باشوهرمه مراسم مکه پدرم و نامزدی و عقد خواهرم رو تمام شوهرم مدیریت کرد ولی شوهرخواهرم نه خیلی مزخرفه

مرض داره ک نمیاد؟؟توام با خانوادش قطع رابطه کن

برا چی نمیاد خب
توام نمیری مراسمهای خانواده اونو؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا یه درمانگر چند ماه پیش به اشتباه یه تشخیص واسه پسرم داد( اوتیسم ) که بردمش پیش فوق تخصص روانپزشکی کودک گفت نه این مشکل رو نداره یه مقدار بی بی دیجیتال شده که درست میشه ، اون موقع چون من خیلی بی قراری کردم که باید همین روز ببریمش پیش متخصص شوهرم قبول نمیکرد و با عصبانیت به خونواده اش زنگ زد قضیه رو گفت حالا از اون روز به بعد خواهر شوهرم همش میگه با مشکلی که پسرت داره و ...یه بارم گفت پرت کردن از علائم اصلی اوتیسم هست که پسر تو هم زیاد پرت میکنه ،خلاصه هی جوری حرف میزنه که یعنی آره بچه تو این مشکل رو داره یه روانشناسی هم خونده فک میکنه متخصص هست ، پسر من تاخیر گفتاری داشت الان جملات شش هفت کلمه ای هم میگه رنگا اشکال هندسی و ...، تازگیا شروع کرده سعی میکنه تعریف کنه ، اما خیلی شیطون هست و یه جا نمیشینه ، من نمیدونم پسرم من مشکلی داره یا نه ولی فقط خدا میدونه چی تو دلم میگذره زندگی برام نمونده فقط گریه ، هر دفه خواهر شوهرم همچین حرفایی میزنه من ساعت ها گریه میکنم ، الان میخوام یه متخصص دیگه ببرمش ببینم چی میشه فقط تو این شبا برام دعا کنید خیلی دل شکسته ام امروزم خواهرشوهرم گفت پرت کردن وسایل تو این سن نشونه های اصلی یه سری بیماری هاست پسر من قبلا پرت نمیکرد تازگیا پرت میکنه
مامان الینا جون مامان الینا جون ۴ سالگی
سلام خواهرا شبتون خوش گفتم آخر شبی یکم درد دل کنم ... دخترم پنج روز مثل بچه هایی که از جیش گرفتن شده میزاره جیشش بریزه بعد میگه من الان بهش میگم دسشویی داری میگه ندارم دو دقیقه بعد میبینم پشتش خیسه اعصابم رو خورد کرده چند بار اول به روی خودم نیاوردم هیچی نگفتم فقط گفتم چرا گذاشتی جیشت بریزه ولی اصلا انگار نه انگار الان چند بارم دعواش کردم بازم فایده نکرده نمیدونم چیکار کنم ...
خیلی لجباز شده امشب رفته بودیم هیئت بگم ده تا بچه جلوی ما بودن باهم حرف میزدن بازی میکردن منم مثلا زود رفته بودم که کنار بشینم کمرم درد میکنه جا نبود از اول وسط نشستم دخترمم رو‌پام هرچی میگم بشین زمین برو پیش دخترا نه اینکه غریبی کنه خجالتی باشه همه شون فامیل بودن از اینکه حرص منو دربیاره میگفت الا و بلا من روی پای تو بشینم ... چند روزه کاراش رو اعصابمه سر سفره نمیشینه کسی چیزی بهش بگه جواب میده مثلا امشب یه خانم سن بالایی اومد پاشو بگیره باهاش شوخی کنه زد رو دستش گفت ولم کن من کلی خجالت کشیدم همه میگن بچه س خودش خوب میشه ولی من میترسم دیر بشه از ثانیه ای که از خواب پامیشم سر درد میگیرم تا بخوابم از کاراش چیکار کنم