میخوام یکم حرف بزنم خالی شم این روزا خیلی دغدغه فکری دارم همش استرس دارم حالم خوب نیس بخاطر رفتاراشتباه مدام خودمو سرزنش میکنم
خیلی خستم روحی ‌جسمی هرروز ساعت۷صبح بیدار میشم ارشارو بیدار میکنم امادش میکنم صبحونه اماده میکنم بعد ک میره مهد نوبت ایهانه پوشک و‌ لباساشو عوض میکنم صبحونه درست میکنم بعدم مرتب کردن خونه و ناهار تا وقتی ک ارشا برگرده باز سفره انداختن ‌‌جمع کردن و شستن و غذا بچه هارو دادن و…از بعدازظهر به بعد انرژیم کم میشه روزا نمیخوابم ایهان همش بغلمه خیلی اذیتم موقع جارو‌کرذن ظرف شستن غذا پختن بغلمه چندبار میذارم زمین گریه میکنه مجبور میشم بغلش کنم کلافه میشم حموم هفته ای دوبار فقط وقتی شوهرم هست میرم سروصدا ‌‌گریه هاایهان خونه شلوغ ظرفا کثیف و لباس شسته نشده همه اینا کنار بخاطر ارشا ناراحتم اون باید بچگی کنه ولی متوجه خستگیام میشه میکه مامان خسته ای میتونی اب بیاری مامان میتونی فلان کارکنی تا نوچ کنم میگه نه نمیخواد انجام بدی شامش رو هی میگم سریع بخور تابخوابیم بعد خوابشونم بقیه کارامو میکنم تا ساعت۱شب ازاین ناراحتم ک براخودم وقت ندارم ایهان همش بغل میخواد دسشویی نمیرم و حدودا دوماه اوضاعم ریخته بهم ت

۲۷ پاسخ

خدا بزرگه عزیزم ایناهم بزرگ میشن چراغ دلت میشن. توکل که به خدا بچه رو یه کاری کن از بغلی بودن از سرش بیفته

عزیزم شما مشکل ازخودته خیلی چسبیدی ب بچهات دیگ درسته مادری ولی قرار نیس خودتو زجر بدی
من پسرم دوسالونه ماهش بود دخترم دنیا اومد دگ بزرگه رو مستغلش کردم گذاشتم دسشویی شو خودش بره حمام خودش بره غذا خودش بخوره کوچیکه روهم فقط شیر میدادم یکم بغلم بود با پسرم تنهامیزاشتمش خونه روتمیز میکردم مرتب میکردم درسته خیلی سخته ولی الان افتخارمیکنم جفتشون مستقل هستن همش اطرافیان میگفتن نکنه بچه رو دوس نداری بغل نمیکنی میگفتم چراخیلی دوسش دارم ولی اگ از همین الان بخاطر گریه های الکی بخام داعم بپرم سمتش خودموبدبخت کردم یکم بچه هارو ازاد بزار بزار کوچیکه گریه کنه توری نمیشه توم باهاش حرف بزن کاراتو بکن حساسیت بیش از اندازه شما باعث بوجود اومدن این زندگی سخت الانتون شده

همه مادرا همینن
کاش یه کسی بود کمک کنه گاهی

وای منم بچه دومم ۱۰ ماهشه ب معنای واقعی کلمه نابودم. اصلا خودمو فراموش کردم. ششبا از شدت خستگی میوفتم من دریا خودم مهد میبرم میارم. نابودم.

هممون وضعمون همینه من که چند ماهه اصلا حوصله هیچ کاری ندارم بزور سرپانگه داشتم خودموووو

منم مثل شمام

همیشه به صبر مادرایی که دوتا بچه دارن غبطه میخورم .من همین یکی بعضی وقتا به جنون میرسونه منو .خیلی سخته واقعا خسته نباشی

الهی بگردم شیما جانم
خدا قوت واقعا

عزیزم همه حرفات درست اما شما دو تا دسته گل خدا بهت هدیه داده اما خستگی نمیزاره قدر دان باشی و لذت ببری . هر روز سعی کن روی خوبی هاشون تمرکزبزاری و سپاسگزاری کنی بابتشون و این روزا خیلی زود میگذره

خدا قوت عزیزم خیلی کارت زیاده

عزیزدلم خداتوان بده.ماهاکه چنتابچه داریم ودومی کوچیکه خیلی بهمون فشارمیاد.منم همش درحال کارم وداغون.شوهرمم هیچ کاری نمیکنه.همش ولوه

دقیقا منم اینم ولی پسرم هنوزپیش دبستانی نمیره

خدا قوت عزیزم

اوضاع منم از این بدتر عزیزم منم ی پنج ساله دارم ی پنج ماهه

عزیزم کوچیکه ریفلاکس نداره؟آخه همش بغل میخاد دکتر ببر بعدش گهواره پارچه ای بگیر بزار توش تکون میده راحت میشی

عزیزم تاپیکتو ظهر خوندم الان فرصت شد جواب بدم
کاملا درکت میکنم میفهمم چی میگی ولی قوی باش بچه‌دومت هنوز خیلی کوچیکه بخاطر همین اوضاع زندگیت پیچیده شده
بچه های من اختلاف سنی شون ۲ ساله یعنی وحشتناک ترین دوران زندگیمو‌ گذروندم دوسال اول به شدت سخت بود هنوزم یادش میام عذاب وجدان میگیرم جیگرم برای بچه اولم کباب میشه
اون موقع خودمو سرزنش میکردم میگفتم زود بود کاش صبر میکردم پسرم بزرگ بشه کاملا مستقل بشه بعد دومی‌ رو میاوردم
ولی الان که جفتشون از آب وگل در اومدن وقتی بازیاشونو‌ میبینم هر لحظه هزار بار شکر خدا میکنم که بهم دوتا بچه سالم داده
این روزات میگذرن فقط قوی بمون مادر مهربون
من این عکس همیشه الگوم بوده تو اوج سختیا اینو نگاه میکنم میگم میگذره قوی باش

تصویر

چرا از كسي كمك نمي گيري ؟من دوقلو دارم پرستار گرفته بودم كمكم كنه خيلي خوب بود چون مامانم نميتونست بياد كمك ،اوضاع ماليت احازه ميده كسيو بگسر ،اگه نه از ماماني كسي كمك بگير ،اينطور فرسايشي نيشه خيلي بده

آرشا بهتر شده؟

عزیزم همه مادرا همینن منم شاغلم و با بچه کوچیک مثل شما اصلا ثانیه ای برای خودم وقت ندارم یوقتی حس افسردگی میگیرم هی غر میزنم ولی بعد باز اروم میشم و میگم میگذره بچهام بزرگ میشن خونه هم مرتب می مونی صبوری کن عزیزم

اگه در توانت هست هفته ای یک بار کمکی بگیر تا توی کار خونه کمکت کنه
یکم بار خستگیت کم شه
آیهان چند وقتشه؟
روزی چند ساعت نمیتونی بذاریش مهد؟؟

نمیتونی کمکی بگیری کار خودتو انجام بده؟

درخواست بده عزیزم

هر جور شده کوچیکرو از بغلت عادتش بده رو زمین


یبار دوبار گریه کرد همون رو زمین ساکتش کن
بالاخره عادت میکنه


نباید خودتو از پا بندازی

یواش یواش سعی کن کمتر بغلش کنی بزار یه مقدار گریه کنه اگه تا گریه کنه بغلش کنی دیگه عادت می‌کنه.منم شرایط شمارو داشتم کم کم درست میشه.بچه کوچیکتون چند ماهشه؟ننو خیلی خوبه اگه داشته باشین بچه توش راحت می‌خوابه.غذا هم یه مدت یه وعده ای درست کن.

خیلی زیاد درکت میکنم با اینکه خودم یه دونه بچه دارم
هیچکس نیس بهت کمک کنه؟

کسی نیس کمکت بده؟

گریمممم گرفتتت 😭😭😭منم همینه وضعیتم با این تفاوت که ۳ تا هستن

سوال های مرتبط

مامان آیهان وآیلین مامان آیهان وآیلین ۴ سالگی
مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون