یه چی تعریف کنم ازمادرشوهرم بخندین
من اوایل عروسی نزدیک مادرشوهرم بودم کلا ناف شوهرم اونجا افتاده .. مهمانشون موقع عروسی زیاد بود به من گفت پلوپزتو امانت بده پلوپزامم ناسیونال ازاین مدل قدیمی ها بود که اصل عست بابای خدابیامرزم خریده بود بعد عروسی تموم شد مهموناش رفتن تا ۲هفته بعد این پلوپز دست این بود یه شب شب نشین رفتیم خونشون گفت خواب دیدم پلوپزتومیخای روت نمیشه پلوپزتوببر منم همون شب اوردم ۲تا پلومز دارم یکی ناسیونال ۱۲نفره یکی ازاین چندکاره ها ..اونو که اوردم خونه شوهرم گفت مگه اینو نداده بودی واسه مامانم 😏😏😏🤔🤔🤔گفتم جی دادم واسه مامانت دیگه چی بابام خریده ...گفت میرم واسه مادرم میخرم گفتم بخر رفت برای مادرش پلوپز گنده تر ازواسه من خرید که اصلا خوب کارنکرد همون گوشه افتاده هنوز که هنوزه نادرشوهرم چشمش تو اون پلوپز منه

چه فکرا
چه پرو
پدر ما بخره مادر اونا استفاده کنه و بزنه ب نام خودش
بعدم پسرشون برای ما نمیخرن
والا چه پرتوقع شدن

این داستان مادرشوهر دله
شوهر بچه ننه

باعرض پوزش ریدم دهن مادرشوهرت

خیلی صبوری دو هفته صبر کردی🤣

شوهرتم چه مامانی هستا