بچه عزیزه نه!!!
ولی قبول دارین وقتی یه اتفاقی براشون میفته بیشتر از هروقتی حس میکنیم که چقدر مهمن چقدر دوسشون داریم چقدر جونمون به جونشون وصل ....
امروز مرگو با چشمای خودم دیدم قشنگ روح از تنم جدا شد فقط گریه میکردمو میزدم تو سرم که آخ بچم کور شد
چرا یسریا فقط بچه رو بدنیا میارن نه تربیتی نه چیزی
امروز جایی مهمان بودیم وبچه صاحب خونه با کتاب حمله کرد به پسرم، کتابو پرت کرد سمت گرشا تو یک ثانیه اصلا من نمیدونم این بچه چرا همچین چیزی به ذهنش رسید
قبلش هم چندباری تلاش کرد که به گرشا آسیب بزنه جلوشو میگرفتم
ولی میخوام بگم ببینید یه بچه چقدر میتونه آسیب ببینه از لحاظ روانی و تربیتی که بفکر آسیب زدن به بقیه بیفته
واینجوری باجون یه بچه دیگه بازی کنه یه بچه ۸ساله داشت وصله جون منو کور میکرد
اون لحظه حالم بشدت بد بود وفقط گریه میکردمو دلم میخواست حقیقتا سرشو بکوبم به دیوار تمام حرصمو خالی کنم...
الان که آروم شدمو دارم فکر میکنم میبینم اونم قربانی تربیت غلط
توروخدا دلسوزانه بچه هاتونو تربیت کنید نگید ولشکن بچس بزرگ شه درست میشه نه اصلا اینجور نیست یه بچه ۸ساله دیگه باید تا حدودی به یه ثبات روحی اخلاقی رسیده باشه متوجه این باشه که باکاراش میتونه آسیب برسونه ....
خداروشکر که گذشت اما واقعا نصف عمرم رفت
عمرم رو عمرت مامان تو خودتم نمیدونی چقدر برای من عزیزی❤️

تصویر
۱۹ پاسخ

والا بچه داداش منم همرو میزنه هر چقد میگیم ببرید دکتر زن احمقش ک میاد گهواره غیبت منه خواهرشوهر رو میکنه
میگه خاله هام گفتن اینا اقتضای سن بچه اس نبری دکتری کنی بچه های مام همینجور بودن درست شدن
فک کن خاله های بیسواده احمقتر خودش شدن راهنمای این اونوقت بچه های خاله اش کین ی مشت وحشی
بعد بچه های مارو ک آرومه میگن استرسی هستن و ترسو
هم تربیت مهمه هم آدمای باشعور دورت باشن راهنمایی درست کنن

خدا بخیر کرده عزیزم ولی من اگه بودم بچه رو جر میدادم دست خودمم نیست اصن ولی دمت گرم چیزی نگفتی باز

وای خدا چقدر رحم کرد،براش صدقه بده

خدا رحم کرده صدقه بده حتما🥺🥺

دیگه رفت و امد نکن باهاش
اخه ۸سالع دیگه قشنگ همه چیو درک میکنه

ای واااااااییی خدا رحم کرده سحر جون
خدارو شکر بخیر گذشته
آره واقعا همینطوره

واییی خداا چ وحشتناک بخیر گذشته اونم حسودی میکرده صدرصد چون پسرخواهرشوهرمم ده سالشه همش پسرمو اذیت میکنه میزنه ولی من جات بودم بچرو پاره میکردم

وای خدا الهی بمیرم حتما هم گرشا جان خیلی ترسیده و هم خودت.
خیلی خیلی بده این حس. حتی فکر اینکه یه خار به پاشون بره آدم رو دیوونه میکنه 😔
خدارو شکر که به خیر گذشت

خدایا😭😭😭

وااای خدارحم کرده اخه بچه ۸ساله بایدبفهمه ک آسیب نزنه مسلمادرست تربیت نشده

آخی عزیزم خداروشکرکه بخیرگذشت 🥺❤️

ااااای خدااااا 🥺🥺🥺💔💔💔💔
بگردم
چقد سخت بوده
خدا رحم کرده
صدقه رد کن سحر

ای وای
خداروشکر به خیر گذشته. امان از بعضی از پدر و مادرا. یکیش پسرعموی بچه های من. مامانش میگه سال بعد میره مدرسه درست میشه😑حتی اجازه نمیده پدر بچه بهش هیچ تذکری بده. همه رو دیوونه کرده
انشااله دیگه اتفاق بدی نیفته🌸

وااای خدا رحم کرده حتما صدقه رد کن

وای بچه …😔خدا بهش رحم کرده بیشتر مراقبش باش عزیزم

وای خدا لعنت کنه پدرمادرشو منم جونم به بچه هام وصله مریض میشن میشم ضعیف ترین زن و مادر دنیا

من بودم مادررو چ.ررررر میدادم

واییی چقدر اعصابم خورد شد بچت رو اینجوری دیدم والله حق داری خب. گلم ماها که تر بیت می کنیم ولی. بچه دیگران آسیب میزنن میدونی بچه اینجوری نرو خونشون سلامتی بچه خودت مهمه گلم

دقیقا مادر شوهرم دخترمو بغل کرده بود میچرخوند بعد بچه پسر دایی شوهم مادر شوهم هل داد ک بیافته .یعنی شانس اورد والا بچم له میشد .مادرشوهرم میگه دوست پاشتم خفش کنم .میخواست ب مامانش بگه گریه کرد نگو منو میزنن .دیگع این مارو نمیکنم

سوال های مرتبط

مامان عسل مامان عسل ۲ سالگی
خانوما توقع شما از مهد کودک چیه؟
جدای از آموزش..
من یه مهدی رفتم که با چشم خودم میدیدم مربی کاردستی درست میکنه میده بچه و مادر هم فکر میکنه بچه درست کرده
یا مثلا وقتی مامان میومد دنبال بچه ،،مربی کلا مهربون میشد و با خوشحالی از بچه خداحافظی میکرد..
امروز به مربی گفتم فلان رفتار طبیعیه تو بچه من؟
اومده به من میگه برو کلاسهای فرزندپروی و بگذرون و کلی غر زد...
درحالیکه اگر نگران نبودم غیر طبیعی بود و من کلی دوره فرزندپروی گذروندم..
یه بچه ای مامان باباش دکترن تو مهد بود..بچه اومد پسر من و اذیت کرد و هیچی بهش نگفت منم فقط گفتم عجب بچه شیطونی....آقا این و گفتم مربی سریع اومد یقه من و گرفت که نباید اینجوری بگی..این خانوادش دکترن و بچه افسرده ای بوده اومده مهد و...اصلا از خودم بدم اومد بچه رو بردم اونجا..
بهش میگم چرا بچه ها تو مهد یادنگرفتن اسباب بازی و به هم اشتراک بزارن؟
بچه من میره سمت اسباب بازی ها یکی دیگه از دستش میگیره و طردش میکنه..
میگه اینا بچه هستن نمیفهمن.. نمیدونم ببرمش یا نه..
از طرفی خیلی به خونه ما نزدیکه..
اومده میگه چند روز دیگه بچه خودتم اسباب بازی به بقیه نمیده..
میشه راهنمایی کنید نظرتون و بگید چکار کنم. راستش رفتار مربی خورد تو ذوقم.
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود من واقعا هر روز با پسرم یه چالشی دارم دیگه از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسه نه برای من نه باباش تره هم خرد نمیکنه سر خوردنش داغون داغونم شوهرم امروز بهم گفت یه مشکلی داره وگرنه مگه میشه بچه هیچی دوس نداشته باشه انصافا مگه میشه بچه از شیر انبه غلیظ یا همون شیک انبه اونم خودم زحمت میکشم درس میکنم یا شیر موز یا معجون یا بستنی خوشش نیاد به خدا هیچ بچه ای رو ندیدم بستنی دوس نداشته باشه آنقدر شوهرم اصرار کرد بهش بخوره از صبح هیچی نخورده بود ساعت ۶غروب اومدیم بهش شیک انبه بدیم جفتمون رو رنگی کرد بسکه حرص خوردیم آخرم شوهرم کاسه رو کوبید تو دیوار حتی نمیخواد لب بزنه ببینه مزش چطوریه فقط ناهار خورده بود که اونم بلافاصله کلش رو بالا آورد روز به روزم داره بدتر و حرف گوش نکن تر میشه خیلی خستم خیلی روح و جسمم داغونه دلم میخاد یه کوله ببندم نصفه شب برای همیشه برم و دیگه هیچ کس رو نبینم حالا در کنار همه اینا بعد اون پروسه شکستن کاسه بردیمش پارک یه خانمه متولد ۷۸سه تا بچه داشت ۷ساله ۶ساله و۶ماهه یه طوری حرف میزد که میگفتی وای زندگی با بچه چه لذت بخشه با اینکه اون دوتا بزرگه مدام صداش میکردن و اون شش ماهه داشت گریه میکرد قشنگ داشت می‌خندید و سیگار می‌کشید نمیدونم من مشکل دارم یا اونا خوش به حال بچه هاش با همچین مادر آروم و ریلکسی بیچاره پسر من با این پدرو مادرش
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
مامان آرین و عرشیا مامان آرین و عرشیا ۲ سالگی
مامان شاهیار مامان شاهیار ۲ سالگی
خانوم‌ها که تجربه از پوشک گرفتن دارید لطفا راهنمایی کنید من الان تقریبا ۴ ماه دارم آماده میکنم مثلا میگفتم بیا بریم دستشویی کتاب خریدم بردمش خودش شرت انتخاب کرد با هم رفتیم لگن خریدیم باز خودش انتخاب کرد اولا که خوب من دستشوییم یه پله بزرگ از سطح خونه پایین من میخواستم به خاطره اون لگن و بزارم دم در دستشویی که آقا قبول نکردن گفت نه جا جیش دستشویی😐الان چند روز بود باز میزاشتمش ولی خودش میومد میگفت شورت نه پوشک منم اجبار نمیکردم‌پوشک میپوشوندم دیروز از صبح باز بود یه بار خطا داشت اونم یه کوچولو تا کرده بود آمد گفت بدوووو جیشم ریخت بقیه و رفت دستشوی داشتم میبردمش پارک پوشک پوشید بعد تو پارک گفت من و ببر دستشویی سه ساعت پارک بودیم تو پوشک جیش نکرد شب هم از خواب بیدار شد گفت مامان پوشک دارم گفتم اره گفت جیش کنم توش بغلش کردم بردمش دستشویی الان میخوام ببینم باز بیرون میرم و تو خواب همین کار و انجام بدم؟ بعد چقدر زمان میبره یاد بگیره