مامانا من چیکار کنم اعصابم خورده❌❌❌❌❌❌❌
من دخترم ۱۳ـ۱۴ سالشه و خییییلی استرسیه
بحث زایمانم میشه به روی خودش نمیاره ولی میفهمم بغض کرده و رنگش پریده
زایمانم آخرای مهر ماهه
و خب مدرسه داره نمیتونم بگم بره پیش کسی
و خب کامل می‌شناسمش و می‌دونم اگه خونه بمونه رسما سکته می‌کنه
با اینکه شوهرم و پسرم هستن
اون روز میگه هر چندروز که بستری باشی من تو بیمارستان میمونم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
نمی‌دونم چیکار کنم؟؟؟؟

عزیزم ان شاالله که به سلامتی زایمان کنید و بچتونو بغل بگیرید ، در مورد دخترتون هم باید بگم نوجوان ۱۳ ساله نباید انقدر وابستگی شدید به یه چیز یا کسی داشته باشه ، حتما شما مادر آگاهی هستید و اینو بهتر از من درک میکنید.... اما اگر شرایطش رو دارید حتما مشاوره ببرید دخترتون رو که مشکل از ریشه حل بشه چونکه هرچقدر بزرگ تر بشه این چالش برای شما پر رنگ تر خواهد بود مثالش اینه که شاید دانشگاه شهری دور از شما آورد اونوقت چی؟ متاسفانه دختر عمو های من هر دو اینطور بودن حتی الان که یکیشون ازدواج کرده هم نتونستن این چالش رو مدیریت کنن و هنوز باهاش درگیرن

😐😐😐

منم ۱۵ سالم بود خواهرم به دنیا اومد،خیلی نگران نبودم قبل زایمان،بیشتر ناراحت بودم که مامانم منو ادم حساب نکرده و زنگ نزده بهم از صبح که رفته بود ،ساعت ۷ عصر که زایمان کرد منو بابام رفتیم بیمارستان و من شبو اونجا موندم ،با محیط آشنا بودم چون مامانم پرستار بود ولی هنوزم خوشحالم اون شب باهاشون بودم چون صبح هم خیلی کارارو من میرفتم انجام میدادم(شنواییی سنجی و ....)و واسم خاطره خوبیه

بیمارستان ببریبدتره ک اگه استرسیه حالا دادو بیداد خانمای زااو رو هم بشنوه رو روحیش تاثیر منفی بزاره از الان تا موقع زایمانت قشنگ روش کار کن ک بمونه خونه مراقب داداشش باشه یا مثلا بهونه غذا درست کردن بیار براشون ک بمونه خونه فوقش دو روز بیمارستان بمونی مدرسه نره

منم اینجوری بودم مامانم ۵ روز بستری شد موندم کنارش تو بیمارستان اما خونه نرفتم😅این قضیه یکم فرق داره اولیش اینه که دختر بچه هست و تجربه نداره نمیتونه کمکت کنه باید حتما یه نفر دیگه هم باشه همراهت و بعدیش این که دوتا همراه اجازه نمیدن ببریش وگرنه بیمارستان که کلا یک روز و نیم یا دوروز بستری هستین

عزیزم یعنی نگران توعه؟؟🥺

با اینکه خودم معلمم ولی به نظرم حال روحی بچه مهم تره اون روز مدرسه نفرست
همسایه ای ندارین هم سنش باشه؟ باهم یکم وقت بگذرونن اون روز
بعدشم از الان تا روز زایمانت باید براش از چیزای خوب زایمان و اومدن نی نی جدید بگی
از اینکه بیمارستان هم مثل مطب دکتره و هیییچ ترسی نداره
خلاصه یه جور نشون بدی که خیلی خوش و خرم میری و برمیگردی
سنش برای اینکه از درد زایمان و بقیه چیزا بدونه کمه و بهش چیزی نگی بهتره
بگو قرص و دارو میدن درد رو متوجه نمیشی و این حرفا

ی شب هست بگو بره پیش خالش

تو خونه باباش که باید بیاد بیمارستان بلاخره این بچه تو مدرسه هم همش تو فکر میره

خونه مادربزرگش