فکر کنم افسرده شدم😭
امشبو گفتم بیام سمت خونه ی پدرشوهرم ولی خیلی حالم بده


خواهرشوهرامم اینجان و بچه هاشون گفتم هستن ماهلین وقتش میگذره و تنوع میشه واسش
از وقتی اومدم بغض دارم....نمیدونم چرا از روزی که شیر رو ازش گرفتم بغض میاد سراغم
تازه چهل دقیقه ایناست که خوابوندمش ...ماهلین یکم ازم دوری میکنه انگار میترسه وسوسه بشه ...از یه طرف اینا هم زود میخوابن و یه خواهرشوهرم به زور تا ۲ بیدار تونست بمونه و بنده خدا خوابید دیگه
شوهرمم رفت اتاق خوابید
برای بچه تخم مرغ درست کردم خورد و کلی اب خورد
بعد باز لج داشت کلی یکم بغل گرفتم یکم کارتون گزاشتم براش
بعد رفتم شیر پاکتی رو ریختم تو شیشه اش یکم خورد و تکون دادمش خوابید ...حالا من نشستم و همش اشکام میاد پایین ...نمیدونم چرا
ناراحتم
😭 نمیدونم چرا ... حتی درد سینه (ورم کرده و حتی ی لمس کوچیک یا ب جایی بخورم میمیرم از درد) و کمر و شونه هام مهم نیست
بالاخره باید یه روز از شیر جداش میکزدم ولی نمیدونم چرا برام انقد سخته😭 بچه داره کنار میاد خداروشکر ولی من افسرده شدم حس میکنم یه چیزیمو گم کردم
خجالت هم میکشم چون میدونم مسخره است حالتم
نمیدونمم چجوری اروم بشم بی ضدا همینطوری دارم اشک میریزم
شاید این ۳ روز مامانم کمک میکرد و دلم بزرگ بود نمیتونستم گریه کنم
ولی الان حس خیلی بدی بهم وارد شده ....حسمم نمیتونم دقیق توصیف کنم یه جورایی انگاری گناه کبیره کردم یا چه میدونم عذاب وجدانه یا وابستگیم بوده و یا... هرچی هست خیلی بده

۸ پاسخ

درکت میکنم عزیزم 🥺🥺
بهتر میشی به مرور زمان
هر چی بچه ت خوشحال و سرحال و سرزنده تر هر روز کنارت بازی کنه تو هنوز حالت بهتر میشه
نگران نباش تو بهترین مامان هستی برای فرزندت عزیزم😚😚

طبیعیه عزیزم که حال روحیت خوب نیست به خودت سخت نگیر بالاخره که باید اینکارانجام میشد

خیلی زود از شیر گرفتیش گناه داره طفلک

عزیزم بدن ما خانوما همش با هورمون کار میکنه وقتی از شیر میگیری هورمونا بهم میریزه کاملا حالات طبیعیه و کاریش نمیشه کرد فقط باید کنار بیای یه مدتی

الهی
مامانم میگه خود مادر هم وابسته میشه و همون قدر اذیت میشه وقتی بچه رو از شیر میگیری
ولی از داروخونه دارو بگیر برای قطع شیر ،خدایی نکرده شیر حالت کیست نشه تو سینه ت یا عفونت کنه

دورت بگردم جا شیر پاستوریزه براش خشک بگیر ک میخوره ورن دهیش بهتره من پسر اولم کمکی دادم بالای کسال پاستوریزه زیاد خوب نبود شما اگر میتونی بهش خشک. بگیر گلم بهتره

پسر منم از شیر گرفتمش یعنی خودش هم میلی نداشت و حساسیت ب لاکتوز داشت خیلی سخت بود اصلا وزن نمی‌گرفت باشیر🥲🥹

چقد زود گرفتی بچه رو از شیر گناه داره بزار بخوره بازی بازی کنه

سوال های مرتبط

مامان 👼آرتمیس👼 مامان 👼آرتمیس👼 ۱ سالگی
مامان 👼آرتمیس👼 مامان 👼آرتمیس👼 ۱ سالگی
مامانا دخترم به پرپتعین گاوی حساسیت داشت الآنم داره ولی کمتر شده مثلاً یه دونه های ریز کوچولو اندازه سر سوزن روی بدنش یا صورتش گاهی میزنه من این یکی دوماه گاهی گاهی لبنیات اینا مریدانش امروز یکم بستنی دادمش خیلی کم بعدش یه دوتا دونه بادوم خورد حالا نمی‌فهمم به بادومه حساسیت داده یا نه به بستنیه بعد حلیم یه چیز شبیه حلیم برایش درست کردم یه مقدار کم کره ریختم داخلش الان یکم خورد ولی میترسم دوباره به همین حساسیت نشون بده دوباره دیگه بقیشو ندم خودم بخورمشون یا بدم بهش بعدشم شیر خودمو میخوره خودمم خیلی وقته پرهیزم گاهی یه کم لبنیات میخورم من چند روز پیش یکم شیر گاو خورد برای اولین بار اشتباه کردم که همون یه ذره خورد بعد دل‌درد شد یکم یه مقدار زیاد تر گاز معده هم داره باد در میده ربطی به این داره یا نه برای چیز دیگه الان چیکار کنم خوب بشه یا نه تخم مرغ کامل هم بهش صبحی دادم یه ذره از تخم مرغ خورد به نظرم دوباره کلا یه مدت لبنیات قطع کنم ببینم چی میشه بچه از که بود شدید تر بود روی پاش اگزما خشکی مثل آبله ترکیده روی هر داشت دوتا دونه کوچیکه اینجور میزد الان ماشاالله کم تر شده ولی بازم دوباره از امروز شروع میکنم ندم بهش فعلا کره نوشته بود پرپتعینش زیاد نیست ولی شاید بعضیا حساسیت داشته باشه نشون بده
مامان mahlin_tayebi@ مامان mahlin_tayebi@ ۱ سالگی
❌⭕‼️کسایی که میخوان بچشونو از شیر بگیرن ‼️⭕❌
بیاین تجربه امو بگم
پارت اول :
امروز سومین روزیه که ماهلینم از شیر جدا شده
ماهلین کلا زیاد وابسته ی شیر نبود و خیلی خیلی کم شیر میخورد و علاقه بیشتر به غذا نشون میداد
و اینکه شیرم خیلی کم شده بود قشنگ سینه هام خالی بود چون ماهلین نمیخورد و فقط زمانی که میخواست بخوابه میخورد روزا که نمیخورد اگرم میخورد درحد ۵ یا خیلی ۱۰ دقیقه و فقط وقتی شب میخواست بخوابه میخورد
اومدم خونه ی مامانم و چه خوب شد که اومدم چون فکر کنم بدون کمکی سخت بشه جدا کرد... ماهلین خیلی وابسته ی مامانمه و یه جورایی مامانم انگار مادرشه 😐😂🤦🏻‍♀️ نه اینکه با من وقت نگذرونه ...نه من نه باشگاه میرم نه سرکار نه جایی و کلا پیش خودم و مامانمه ولی خب احساس نزدیکی به مامانم بیشتر داره ...فکر کنم الان که از شیر گرفتم دیگه نیاد خونه😐😂🤦🏻‍♀️
خب داشتم میگفتم
وااااقعا پروسه ی سختیه وااااقعا همش میگم چه غلطی کردم از اول شیر خشکی نکردم
مخصوصا من که خیلی خیلی زود گریه میکنم ...واقعا دارم زجر میکشم و پر از عذاب وجدانم ...ولی از یه طرف هم شیر نداشتم هم اینکه فکر کنم هرچی بیشتر میگذشت واسه دوتامون سخت میگذشت...الان با چسب زخم و رژ زدن فکر میکنه زخمه و نمیاد سمتم ...بزرگتر میشد سخت تر میشد و نمیشد گولش زد ....مخصوصا که قبل گرفتن از شیر یه خانمی رو تو ارایشگاه دیدم بچش ۶ سالشه و شیرشو میخورد میگفت دل شوهرم و خودم نیومد جدا کنیم الانم تحمل گریه و لجشو نداریم و دیگه گول هیچ روشی رو نمیخوره و غصه اش گرفته بود چجوری امسال ببرتش آمادگی
ادامه رو پست بعدی میزارم چون نمیشه متن طولانی گزاشت