مهراد قشنگم انگار همین دیروز بود فهمیدم خدا یه فرشته کوچولو بهمون هدیه داده ۹ماه چشم انتظاری کشیدم تا روی ماهتو ببینم روزایی که باکلی استرس میرفتم سونوگرافی تا صدای قلبتو بشنوم حرکاتتو ببینم تا شبایی که شروع میکردی تودلم بازی کردن و لگد میزدی کلی ذوق میکردم قربون صدقت میرفتم باعشق تمام اتاقتو چیدم ساکمو آماده کردم رفتم بیمارستان که بعد ۹ماه چشم انتظاری بیای ودرآغوش بگیرمت دل سیر نگات کنم انگار همین دیروز بود تو داری بزرگ میشی و من شاهد لحظه به لحظه هاشم تو داری قدمای کوچولوی زندگیتو برمیداری وراه میری و من وبابا دلمون واست میره ازخدا میخوام شاهد برداشتن قدم های بزرگ زندگیت باشم قلب خونمون من باتو مادربودن رو تجربه کردم خیلی دوستدارم

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط