۴ پاسخ

چه خوب گفتین 🙏

بله درسته
به نظر من رابطه پدر و مادر با هم دیگه خیلی رو تربیت فرزندان اثرگذاره

اگر بتونیم که واقعا خیلی عالیه

❤️❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان پسرگلم مامان پسرگلم ۱۳ ماهگی
نقش" احترام" در نهادینه کردن شادی برای کودک

بعضی از والدین ممکن است کودک خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن کودک کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید تا احساس امنیت و شادی را به وی هدیه کنید. احترام مانند دوست داشتن، هم از طریق بیان و هم از طریق عمل نشان داده میشود.

شما می‌توانید با گوش دادن فعال به حرفهای کودک، برقراری تماس چشمی، توجه به گفته‌ های کودک بدون آنکه برای اتمام سخنانش بی‌ صبری نشان دهید، کمک کردن به کودک در یافتن کلمات مناسب برای توضیح دادن و به زبان آوردن هیجاناتش و قطع نکردن حرفهای او، احترامتان را به وی نشان دهید.

شما همچنین می‌توانید با تشویق کاری که او انجام می‌دهد احترام خود را نسبت به او نشان دهید و شادش کنید، حتی اگر این کار کامل و بی‌نقص نباشد. در این‌ صورت او فرصت می‌یابد تا عقاید خود را بدون ترس از تمسخر و استهزا نمودن بیان کند. احترام به کودک اضطراب و تنش او را کاهش خواهد داد و منجر به خلق امنیت و شادی درونی در وی خواهد شد.
مامان قلب های مامان مامان قلب های مامان ۱۶ ماهگی
‌‌
‌ در کودکان زیر دو سال، بسیاری از رفتارهایی که برای والدین "نادرست" یا "لجبازانه" به نظر می‌رسند، در واقع واکنش‌های کاملاً طبیعی و متناسب با مرحله‌ی رشدی آن‌ها هستند. در این سن مغز کودک هنوز در حال شکل‌گیری‌ست، به‌ویژه بخش‌هایی که مسئول تنظیم هیجانات، درک احساسات دیگران و کنترل تکانه‌ها هستند. بنابراین کودک هنوز توانایی اشتراک‌گذاری، کنترل خشم، یا درک انتظارات اجتماعی را ندارد.

وقتی کودکی غذا را پرت می‌کند، یا خودش را روی زمین می‌اندازد، یا نمی‌خواهد کسی را ببوسد، این‌ها نشانه‌ی تربیت نادرست نیستند؛ بلکه نشانه‌ی سلامت روان و رشد طبیعی‌اند. کودک در این دوران در حال شناخت مرزها، کشف محیط و آزمودن استقلال خود است.

برخورد آرام، همراه با درک و پذیرش، نه تنها باعث شکل‌گیری رابطه‌ی ایمن با والدین می‌شود، بلکه به کودک این پیام را می‌دهد که احساسات و کنجکاوی‌هایش پذیرفته‌شده‌اند. این پایه‌ای برای رشد روانی سالم در سال‌های آینده خواهد بود.
مامان Anita & Ahura مامان Anita & Ahura ۱۵ ماهگی
تلنگر


چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند. 

مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود. تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. 

دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود. خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از و خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد. سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم، این ها خراش های عشق مادرم هستند.


پائولو کوئیلو ✍🏻
مامان ملوین و 🤍 مامان ملوین و 🤍 ۱۷ ماهگی