خانما کیا خاطرات زایمان خیلی بدی دارن 😔😥😥😥

۸ پاسخ

من زاییدم بعدش چند روز تنها بودم چون شوهرم دنباله کارای عمله چشم مادرش بود پنج تا برادره دیگه داشت و چهار تا خواهر انقدر احمق بودن نگفتن ما بیایم مادرمونو ببریم عمل کاراشو انجام بدیم تو برو زنت زاییده بردا ببر پیش پدر مادرش یا بره پیشش بمونه حد اقل هیچ کدومو نمیبخشم نه شوهرمو نه بقیه رو که باعث شدن با بخشه و خونریزی و هزار تا کوفت پامیشدم غذا درست میکردم به بچم میرسیدم

زایمان طبیعی وحشتناک بود هیچ وقت دلم نمیخواد تکرار بشه

من بچه اولم

من🥹😭

من 😥😥

من خیلییی به شکلی که فوبیا بارداری گرفتم 😑از بارداری و زایمان هم میترسم هم متنفرم

من تا حد مرگ رفتم

من🥹🥹🥹🥹🥹