یعنی من واقعا دیگه دیوونه شدم،هر شب دارم از دست دخترم گریه میکنم نه یه لقمه غذای درست میخوره نه چیزی مدامم درحال خرابکاری و فضولی و کوبوندن خودش اینور اونوره ،یعنی اصلا دوست ندارم بیرون برم یدیقه میریم بیرون یه شامی چیزی بخوریم انقد اذیت میکنه میره واسه خودش همجا بدون اینکه کوچکترین ترسی داشته باشه یعنی یه لحظه حواست نباشه گم و گور شده هر شب واسه خوابوندش داستان دارم خوابش میادا رو پام ک میزارم جیغ و داد با پاهاش میزنه منو یعنی واقعا بریدم درسته خداروشکر که بچه سالمیه ولی واقعا رد دادم دیگه گفتم اینجا بگم یکم تخلیه شم

من دوقلو دارم و همش صدق میکنه🥲

دقیقا منم... دوسش دارما فدای سرش همه خستگیام
ولی واقعا خیلی خستم احساس میکنم نمیکشم بدنم روحم و حتی استخونام خستس گاهی سرم گیج میره دوتا ظرف نمیتونم بشورم بس که سرپام یکسره درحال ریخت و پاشه و هرچی جمع میکنم هیچی به هیچی الانم که میخام از شیرخشک بگیرمش و استرس دارم شبا چیکار کنم تو خاب تا نخوره شدیدا گریه میکنه

دقیقا دخترمنم فقط خودشو میزنه ب در دیوار روانی شدم