گلم علائم افسردگی بعد از زایمانه حتما برو دکتر
وا چ حرفی توبه کن ابجی شیطان تو دلت بکش. منم باورم نمیشد مادر. شدم. اما کسی جگر نداره بگه بچت فلان مرز جنون منه خیلیا ارزو تو دارن. بگو یارب عشقش ب دلم کن
عزیزم کاملا درکت میکنم و اصلا عیبی ندارع این حس . کاملا عادیع . خیلی ها اینجوری هستن . و نگران نباش قرار نیست همینجوری بمونه . هر بار ک نگاش میکنی بوش کن با خودت بگو این بچه ی بی پناه اینقد کوچیکه حتی اگر تو نباشی نمیتونه یه مگس رواز رو صورتش کنار بزنه . اینقد بی دفاعه پشت و پناهش تویی . تو فقط میفهمی دردش چیه . ببین چ حسی ب مادرت داری ؟ قرارع اونم همینقدر تو رو دوست داشته باشه .
عزیزدلم الان دردوبخیه زایمان و حالتای بعده زایمان وکم خوابی و اینا همه دست به دست هم داده اینجوری شدی نگران نباش صبرکن بهتر میشی کمکم ...
خیلیا واسه این فرشته ای ک تو دوسش نداری تلاش میکنن ولی خدا بهشون نمیده هیچوقت ناشکری نکن ولی اگ خدایی نکردع اتفاق کوچیکی براش بیوفته انگار جیگرت کنده میشه ازجاش
تلاش کن ک بهتر بشی تو 9ماه اونو حملش کردی الان ک اومده پیشت باید انقدر بهش محبت کنی انقدر بوسش کنی ک از حال بری .اللن نوزاده یه بو حاصی داره سر بزار کنار گردنش اون بو رو بفهم دوس داری بخوریش🥲دلت میاد از این بچه بگذری؟؟؟
منم سر دخترم همینجور بودم انگار نه انگار بچه دارشدم یادم رفت بعد زایمان به پرستارها بگم بچمو بیارین.... انگار بچه تو شکمم یه بچه دیگه بود این یه چی دیکه ولی زود شد پاره تنم مخصوصا وقتی ۵ روزگی بخاطر زردی بستری شد دیگه انگار یه تیکه وجودم بود .بنظرم نیاز به مشاور داری. یه دوستمم بود تا چند ماه .میترسید از این حسش بگه بقیه سرزنشش کنن چون بارداری سختی داشت.بهش گفتم ببین حاضری الان یه خار به پای بچت بره یا کسی بیاد بچتو بگیره ببره شب بدون بچت باشه گفت نه نه اصلا.گفتم پس دوسش داری فقط داری جلوس ابرازشو میگیری
بع این فکر کن که دیگه تو این دنیا تنها نیستی . هرکسی از پیشت بره . اینه که میمونه برات اینه که همیشه به فکرته و قراره تورو از تنهایی در بیاره . گاهی صدای قلبشو گوش کن . ببین که این همون معجزه ی کوچولویی هست ک تو دلت مدام صدای قلبشو گوش میدادی و نگران تکون خوردنش بودی که مطمئن شی از سلامتیش . بوش کن . سعی کن لخت باشی اونو هم لخت کنی بچسبونی بع بدنت هر روز بزار موقع خواب با هم در تماس باشین . ببین جوری قرارع بهش وابسته بشی ک یه ساعت نبینیش آروم نباشی
یه نوع افسردگی بعد زایمانه برو مشاور با مشاوره همه چی حل میشه فقط زود بیفت دنبالش سرسریش نگیر
اگه فاصله ازدواجت با بارداریت طولانی بوده باشه یکم این حالت طبیعیه
نگران نباش ، این حسها طبیعیه به مرور بهتر میشی وقتی کوچولو بزرگتر بشه ، بهت نگاه کنه بخنده اون موقع حست تغییر میکنه
عزیزم یه مشاور برو
نگه داشتن چی سخت. بغلش کن ببوسش لباسش عوض کن باعشق بیدار شو ب عشقش بیدار شو. شب روزت باید قشنگ تر شه دختر
عزيزم همه اولش همين حس رو دارن حتي من خجالت ميكشيدم نازش كنم😂 شوهرم ميگف تو مادر خوبي نميشي يه بچه رو ناز نميكني چجور مادري هستي فلان منم گريه ميكردم ميگفتم خدايا منكه خيلي بچمو دوسدارم پس چرا الان حس مادرانه ندارم نكنه مادر خوبي نشم
ولي كم كم ب مرور زمان انقدر بهش وابسته ميشي و خودت و اونو پيدا ميكني اصن يه لحظه ازش نمتوني دل بكني الان پسر من بغل همه گريه ميكنه همين كه من ميگيرنش آروم ميشه مادرشو حس ميكنه
كاملا طبيعيه عزيزم خودت سرزنش نكن هركسي متفاوته كم كم اكي ميشه فشار كه از روت برداشته بشه مطمن باش دور از جونش اگه يك عطسه بزنه اينقد نگرانش ميشي اين يعني عاشقشي ولي برات هنو حسش غريبس من الان به شوهرم ميگم اين واقعا بچه ماست حس ميكنم بچه خواهر بردارمونه كه قرار چند ساعت ببينمش بعد پس بديمش به خانوادش بعضيا اين حس دارن
افسردگی گرفتی درست میشه کم کم
اصلان این سوال تون درک نمیکنم چطور همچین حرفی میزنی از رؤزی ک حامله میشی انگار خدا یه رحم تو دلت میزاره بهش حس پیدا میکنی الان یک ماهش داره تموم میکنه میگی حس ندارم من ارزومه این دو هفته ک مونده زود تموم شه صداش بیوفته تو خونم قربون خدا برم هر چقدر سپاسش کنم کنم 🥰
یا بعضی مادرا ازین که به بچه شیر میدن بشدت احساس بدی دارن ولی بخاطر حرف بقیه خودشونو آب میکنن، این چیزا واقعا به خلق و خو و هورمون ها ربط داره
با تراپی سعی کن کنترلش کنی شدیدتر نشه
واژه ی افسردگی هم به کار نبر
حست و درک میکنم عزیزم اولا آدم نمیدونه چه خبره طبیعی کم کم خوب میشه اگه حس میکنی نیاز داری با یه مشاور حرف بزن
قطعا شما اولین نفر نیستی که این حس داری آخریشم نیستی به نظرم حتما با روانشناس صحبت کن تا قبل از هرجیزی اول خودت به آرامش برسی
عزیزم واقعاً ناراحت شدم برات
کلاس آمادگی زایمان که میرفتیم میگفتن این احساسات توی این دوران طبیعیه ، بنظرم بهتره با یه آدم امن یا مشاور کار درست مشورت کنی و حرف بزنی تا احساساتت کنترل بشه
توزندگیت مشکل داری؟یا باهمسرت؟
عزیزم کاش یه جلسه تراپی بری
حالت بهتر میشه
من سه ماه اول بارداری اینجوری بودم بعدا فهمیدم خیلی از مادرا همین حس رو دارن، هورمونا بشدت تاثیر داره
خیلی ها از ترس قضاوت شدن این حس ها رو به کسی نمیگن
افسردگی گرفتی؟؟؟
ینی چی مگ میش چرا نتونی قبول کنی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.