عزیزم کاملا عادیه شما از دنیای دخترانه و بی مسئولیت وارد دنیای مادرانه و پرمسئولیت شدی عزیزم،وقتی مسئولیت آدم زیاد میشه فشازهای روحی روانی هم اضافه میشه،همه چیز دست ب دست هم میده،اگر شرایطش رو دارین ک ب روانپزشک مراجعه کنین اگر نه هم تلفنی باهاشون صحبت کنین،برای این حالاتتون اصلا خودتون رو سرزنش نکنین،ولی فقط ب این فکرکنین ک اون بچه ی بی گناه ب خواست ما وارد این دنیا شده،از تنها موندن دوری کن عزیزم،وقتی آدم تنها میمونه افکار بهش هجوم میارن
عزیزم طبعیه اگه میتونی حتما برو پیش مشاور یا روانشناس.اگرم شرایط نداری به خودت تلقین نکن .بیشتر با خودت بگو من بچمون دوست دارم وحرفای مثبت بزن تو اون حالت نمون
از هورمون نیس
یه دفعه از عالم آسودگی و آرامش میای تو مرحله بزرگ کردن نوزاد
شب و روزت قاطی میشه
زندگیت قاطی میشه
کلا آدم گرفتار میشه
خب طبیعیه اونجوری باشی
منم اونجوری بودم
بعد ۶ ماه کم کم عادت کردم به زندگی با بچه
طبیعیه از علائم افسردگیه حتما برو پیش مشاور
عزیزم غم بعد زایمان برای همه هست ولی برای بعضیا مثل شما ادامه دار میشه تبدیل میشه به افسردگی بعد زایمان
چون افکار آسیب به خود داری حتما حتما باید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنی اینها به خاطر کاهش شدید هورمون هاست عزیزدلم اگه کنارت افرادی رو داشته باشی که درکت کنن خیلی زود بهتر میشی. مطمئن باش این روزها هم میگذره و روزهای شیرینی در انتظارته
ببین گلم منم اینجوری بودم حتی وقتی به دنیا اومد نشونم دادنگفتم مادر چرا به دنیا اومدی اخه قبل لز تولدش باباش خیلی خیلی اذیتم کرده بود یکماه بعداز تولدش هم همینجوری بودم اصلا بهم نمیچسبید میگفتی بچم نیست غریبه هستش حتی تب شیر هم که کردم از دخترم میدونستم حتی به شوهرمم گفتم اونم مثل شوهر شما حرف میزنه چی کم داری
بازم گفتم براممهم نبود.
حتی یه شب دعوامون شد بچه رو انداختم گفتم هودت بزرگش کن منم نمیخوامش. به نرور درست شد الان جونم براش میدم حتی شده سر شوهرم غر میزنم این کار برای بچه بده
عشقم برو پیش یه تراپیست
عزیزم تازه بعداز یک ماه علائم افسردگی مشخص میشن شماهم برو پیش مشاور آروم میشی
عزیزم ۱۴۸۰ زنگ بزن مشاوره رایگان ، اگر شرایط بیرون رفتن نداری
منم همین طوریم گریه های شدید و توهم دارم از شوهرم متنفرم گاهی که بچه صداش درمیاد حالم بد میشه ضعف می کنم میخوام همش بخوابه صداش درنیاد. تا الان شبا کنار مامانم میخوابه
یک ماه؟؟؟ من بعده یک سال تازه یکم خوب شدم بخوامن عید نوروز همه داشتن خوشحالی میکردن ولی من بابچه ۴ماهه فقط گریه میکردم تواتاق دخترم خیلی بد قلق بود همه جای بدنم دردمیکرد فقط روزشماری میکردم هیچی از بچگی دخترم نفهمیدم ازبس خسته بودم وبیزاربودم اززندگی مطمن باش تو تنهانیستی و اینجوری هم نیمیمونی
عزیزم لازم نیست بابت حست خودتو سرزنش کنی، و به کسی توضیح بدی انلاین با یه تراپیست صحبت کن
عزیزم کاملا درکت می کنم منم سر پسرم اینجوری بودم به مادرمم میگفتم میگفت خوشی زده زیر دلت اصلا توان هیچ کاری نداشتم حسشو نداشتم میدیدم کار دارم فقط نگاه میکردم کاملا طبیعیه عزیزم احساس عذاب وجدان نداشته باش منم اصلا پسرمو دوست نداشتم ولی سعی کن با یک روانشناس صحبت کنی
درکت میکنم منم حالتام عین خودته اصلا حس مادرانه ندارم به بچه هام هی دلم میخواد بمیرم روان شناس گفت باید ب چیزای خوب فک کنی تا 40روز بگزره درست میشی اونوقت ولی من چیز خوبی نمیبینم ک بهش فک کنم. ناشکری نمیکنم ها هنین ک بچه های سالم خدا بهم دازه هزاران بار شکر ولی خب من حالم بده چیکار کنم کاش شوعرامون بیشتر بهمون توجه ومحبت میکردن. توهم گلم تا 40روز صبر کن بهتر نشدی برو روان پرشک دارو بخور
عزیزم نگران نباش منم همین جورم کاملا طبیعیه منتظرم هرمونام درست بشه ...بعضی ها میگن بعد چهل روز بعضی ها هم میگن دوسه ماه طول میکشه باید صبوری کنیم تا تموم شه....منم همین جورم هیچ حسی ندارم در صورتی که لحظه شماری کردم برا این لحظه ها..
زایمانت طبیعی بوده؟؟
عزیزم بدن مادر تا ۲سال هنوز هورموناش بهم ریختس اینا همشون طبیعیه بدن تو یه موجود رو ۹ ماه پرورش داده و الان خیلی نیاز به زمان داره تا ریکاوری بشه هنوز جا داره که بدنت سرجاش برگرده
سلام عزیزم افسردگی بعد زایمانه خستگی و خونی که ازت رفته اینا همش اذیت کنندس عزیزم بهداشت محلتون مشاوره رایگان داره حتما باهاش صحبت کن امیدوارم حال دلت زودی خوب بشه
به خودت تلقین نکن عزیزم خودت رو سرگرم کن با بچت حرف برن باهاش درد دل کن
برو پیش مشاور چند جلسه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.