۵ پاسخ

اریا هم همینطوره مثل نیم ساعت پیش از خواب بیدارش کردم چراغ هال رو روشن کردم برنامه هم گذاشتم نیم ساعت فقط ونگه میداد چراغ رو خاموش دقیقا خیلی تحمل کردم ک عکس العمل بد نشون ندم خیلی بد بود من ب شدت داشتم تحمل میکردم

برید خانه بازی

اتفاقا کارن هم امروز از صبح همینجور بود یه ریز نق میزد و لجبازی میکرد الان خوابه خداروشکر

و دختر من ک نزدیک سه ساله هر لحظه همینه. همش غر و گریه. و چسبیده ب من

عزیزم اگر پارک نزدیکتونه اماده شو دوتایین برین بیرون
حال و هوای خودتم عوض میشه

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم❤️ مامان ریحانه جانم❤️ ۳ سالگی
اومدم ی کم درد و دل کنم
واقعا من با این ی بچه قد صد سال پیر شدم
اومد دنیا تا پنج ماهگی ی ور رو نگاه می‌کرد
هر کاری میکردم ولی فایده نداشت ی سمت سرش تخت شده بود
اون یکی سمت برآمده
رفتم براش کلاه فرم دهی گرفتم هر ماه می‌کوبیدیم میرفتیم اصفهان بخاطر اصلاح سرش
از اونور تا دو سالگی یبوست شدید داشت هر سری بخاطرش باید میرفتم دکتر
بی‌خوابیش از اینور بهم فشار میاورد
قبل اینکه چهار دست و پا بشه ی کارایی می‌کرد فک کردم داره زور میزنه دستشویی میکنه بزرگ تر ک شد ادامه داد به ی جایی خیره میشد و عرق بود ک میریخت و عی با خودش ور میرفت
باز دکتر رفتن شروع شد دکترا میگفتن اون چیزی ک تو فک میکنی نیست یادش میره
روانشناس ها میگفتن هست و بهش محبت کن بغلش کن
من خییییلی بهش محبت میکنم
هی چپ و راست میرم قربون صدقش میرم
میدونم اون حسی ک توی ما بزرگترها هست با بچه فرق داره
ولی به هر حال از این کار لذت میبره
چند ماهی بود ترک کرده بود ولی دو هفته هست به طرز وحشتناکی شروع کرده اون لحظه هرچی صداش میزنم ک حواسشو پرت کنم جوابمو نمیده حتی بازی میکنم میره ی جا شروع میکنه انجام میده
مجبورم از این حالت بلندش کنم
میبینم میره جایی دیگه جلو چشم نباشه انجام میده
خییییلی خسته م واقعا
از اینور هم حرف نزدنش
باز فردا نوبت مشاوره گرفتم ولی حس میکنم بازم قراره ی سری حرف تکراری بشنوم
شما اطرافتون این مورد رو دیدید؟؟
مامان آوا 🐥آرن🐥 مامان آوا 🐥آرن🐥 ۲ سالگی
مامان گیلاس 🍒🍒🍒 مامان گیلاس 🍒🍒🍒 ۲ سالگی
مامان بچه‌ک مامان بچه‌ک ۳ سالگی
روز دوم ترک پوشک هم آسون نگذشت. از صبح تا عصر یه بار خطا و یه بار جیش توی پاتی داشتیم و خبری از پی‌پی نبود. واضح بود که بچه داره خودش رو نگه می‌داره و تحت فشاره. عصر به ناچار پوشکش کردم و رفتیم بیرون و شب رو هم با پوشک خوابید.
از اون عجیب‌تر و دردناک‌تر اما تجربه‌ی روز سوم (دیروز) بود. از ساعت هفت صبح تا ۵ بعدازظهر بچه‌ک خودش رو نگه داشت و حاضر نشد جیش یا پی‌پی کنه. به‌ش آب‌پرتقال دادم که عاشقشه اما لب نزد. انگورهایی رو که براش گذاشته بودم از بشقاب برمی‌داشت، برای این‌که طعمش رو حس کنه یه گاز می‌زد و زود تف می‌کرد و از دهنش می‌داد بیرون. واقعا حیرت کرده بودم. انتظار نداشتم بدونه خوردن باعث می‌شه دستشویی‌ش بگیره و بخواد تا این حد پا روی خواسته‌هاش بذاره و خودش رو کنترل کنه. ساعت پنج دیگه از شدت فشاری که روش بود به گریه افتاده بود و منم سریع پوشک رو پاش کردم. جیش و پی‌پی رو توی پوشک کرد و با خیال راحت آب‌پرتقال و انگورهاش رو خورد (ادامه در کامنت)