میرم سمتش اشتیاق نداره
رفتم رو پشتش دراز کشیدم میگ شکمم پره گفتم ینی پاشم برم؟نگف مثلا بیا کنارم گف بزار بخابم
امشب بهش میگم چته ی جوری ای میگ خستم فکرم درگیره و دلیل آورد
میگم هرشب ینی خسته ای
بعدم اومدم تو هال ک بخابه انگار ن انگار اگ قبلا بود اونقد صدا میزد برم پیشش تا از دلم دربیاره
داغانیم خاهر
درست میش ماهم اونجوری بودیم الان پسرم 6ماهش تازه داریم به هم عادت میکنیم خوب عادی هم هست ی بچه کوچیک میاد وسط رابطه شما خسته کوفته نمیتونی به خیلی چیزا دیگ حتی فکر کنی اما به مرور درست میش منم انقدر حرص خوردم اما درست شد رفت حرص منم الکی بود
همسرم هم میگ فشار میاد به مرد میبینی زنت خسته بچه گریه میکنه خونه نامرتب میش گاهی اوقات خودت وقت نمیکنی ی سرویس بری اینا فکر اونم مشغول میکنه دیگ خودتو ناراحت نکن
ما کلا غریبه شدیم😂دم به دیقه هم دعوا میکنیم
گلم اصلا وقت نمیکنیم به رابطمون برسیم
دخترم شبا بیداره
الان کاملا طبیعی هست چون مسوولیت خیلی بیشتر شده تا بیای به این زندگی عادت کنی زمان می بره همه چی مثل قبل میشه
خاهر برادر شدیم خاهررررر☹️☹️☹️
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.