از مادر بودن خسته شدم چقدر بچه سر کولم باشه یه دقیقه برای خودم نیستم وقت نمی کنم یه لقمه غذا بخورم اینا به درک خسته شدم چقدر شیر خشک درست کنم بریزم دور چقدر شیشه ای رو بشورم که شیرش رو نخورده کم آوردم نه شوهری هست که درک کنه و سپاس گذار باشه دیگه نا ندارم 😭😭😭

تورو خدا اینجوری نگین یه خندشون به صدتا سختیش میارزه.

چیزی ک ادمو ناراحت میکنه فقط اینه ک زحمتت دیده نمیشه ،مرد درک نمیکنه چقدر خسته ای😢

آخ آخ گفتی خواهر . این نخوردنشون آدمو روانی و بی اعصاب میکنه . مادرم میگه اگه بچه آدم غذا خور باشه ده تا بچه ام بیاری خسته نمیشی ک هیچ لذتم میبری ...

مامانا توی آش دندونی چیا میریزن میشه لطفا بگین

حق داری واقعا خسته کننده و سخته
همزمان ک مادری و عاشق، ولی یه وقتایی ادم می بره از این حجم شلوغی

دختر منم همینه عزیزم کلا تو خواب شیر میخوره چقد تو بیداری اذیتش کردم هرچی بزور بهش میدادم همونو بالا میاورد دیگه منم اذیتش نکردم باهاش مدارا کردم حال خودمم بهتر شده بجاش تو بیداری با غذا و میوه و سوپ سیرش میکنم تا باز بره تو فاز خواب بهش شیر بدم میدونم سخته فرسوده شدیم بااین وضعیت ولی چاره چیه ما خودمون خاستیم مادر پدر بشیم این کوچولوها ک گناهی ندارن کسیو ندارن جز ما دختر منم بد میخابه و بد میخوره شبا یکساعت رو پامه تا بخوابه در طول روز هم وقتی تایم خابش میرسه من میمیرم😅

دقیقن من انقد لاغر شدم هر کی میبینه میگه افسرده شدی چرا قيافت اینجوری شده.
از بس ک بیخابی میکشم دخترم یه دیقه آروم نیس همش گریه میکنه

خداقوت عزیزم میفهمم مادر بودن واقعا سخته یه شغل ۲۴ ساعته بدون مرخصی اگه کسی نباشه کمک کنه که دیگه واقعا ادم کم میاره اما این روزا میگذره ودیگه تکرار نمیشه پسر منم خیلی بهونه میگیره وزنشم کمه این موضوع منو کلافه کرده اما سعی میکنم سخت نگیرم

من دیگه سکوت میکنم با دوتا 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️دست تنها

همه همینن دختر منم شب تاصبح نق گریه
نمیدونم نگران کم وزنیش باشم یا اذیتاش واقعا سخته بازم شکر

باورت میشه الان خواستم تایپینگ بزارم همینارو بنویسم یه دیقه نمیتونم راحت تو گوشی بچرخم وقت حموم ندارم از گرسنگی دارم میمیرم نمیزاره بلند شم یه لیوان اب بخورم شوهرمم تا حالا نشده یه چایی دم کنه بگه بیا بخور خسته شدی اوف خیلی حالم بده

من با شیطنتش خسته نمیشم شیر و غذا نخوردنش بیزارم کرده😔