۷ پاسخ

وای عزیزم‌هم دردیم منم بعضی وقتا انقدر عصابم داغون‌میشه سرش داد میزنم بدش میشینم گریه میکنم‌میگم‌چقدر مادر بدیم دوس ندارم اینجوری باشم شرایط زندگیم انقدر سخته مجبور میشم سرش داد هوار بزنم🥺🥺

لطفا حتی شده طلاهاتو بفروشی زنگ بزن به همکده و یه پکیج مشاوره بخر.
امیدوارم گوش کنی.

من سر بچه اول خیلی الکی حرص میخوردم منم طبقه پایین مادر شوهرم اینام بخاطر هرچیزی بچمو دعوا میکردم کل اعصاب خوردی از هر کسی رو سر بچم و خودم در میوردم ولی الان پشیمونم دیگ این چیزا رو سر پسرم تکرار نمیکنم دخترم الان ده سالشه فقط خودمو اذیت کردم بچم خانم شده الان شمام این کارو نکن پشیمون میشی

اگه میتونی شرایطشو دارین. مستقل. بشین. من. با مادرشوهرم ماهی یکبار. رفت و امد دارم. بنده خداهام خوبن. حوصله ندارم. شما که. هیچی

باید ببینی چی باعث میشه اذیت بشی. خستگیه؟ بیخوابیه؟ دخالت هاست؟ رفتارهاشونه؟ رفتار همسرت؟ شیطونه زیادی؟ با خودت روراست باش. بعد بهش فکر کن عصبانیتت چیو تغییر میده؟ اگه عصبی بشی عوض میشه شرایط یا فقط پیرتر میشی؟ یا تاثیرش رو بچه چیه؟

منم مثل شما باهاشون زندگی نمیکنم ولی نصف هفته رو خونشونیم بخاطر شرایط،..

اصلا اعصاب برام‌نمونده تو همه‌چی دخالت میکنن

طبقه بالای مادرشوهرتونی؟

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۱ سالگی
سلام مامانا من این روزا خیلی تو فشارم بچم از اول بد غذاس کلا غذا نمیخوره بعد از یکسالگیش شیرمم کم شده که میگن طبیعیه شیر خشک هم بعضی وقتا بزور میخوره بعضی وقتا نه تازگیا دهنش برفک زده که شیرم نمیخوره همه میگن لاغر شده هی مادر شوهرم میگه بچه فلانی میخوره بچه های من می‌خوردن و کلی از این حرفا میام برنامه میبینم ماشاالله همه بچه ها غذاخور شدن بجز بچه من امروزم کل تبریز رو گشتم که پدیاشوز پیدا کنم شنیدم وانیلیه و خوشمزس که شاید بخوره پلی پیدا نکردم هی غذا بپز بنداز بره خیلی وقته برای غذا دهنش رو باز نکرده منم فقط میریزم جلوش رو صندلی غذاش که اونم فقط له می‌کنه شاید اندازه مورچه هم بزارع دهنش امروز خیلی عصبی شدم غذای آبکی درست کردم آوردم با قاشق بدم کلی سرگرمش کردم کی وسیله ریختم جلوش بازم نخورد یه دفعه قاطی کردم داد زدم سرش و رفتم آشپزخونه کلی گریه کرد با اینکه عذاب میکشیدم ولی از ناراحتی و حرص توجه نکردم بهش از اول بچه بدقلفی بوده سر شیر خوردنش پیر شدم تازگیا شیرخوذدش خوب شده بود که اونم شده مثل قبل غذا نخردنش و خوابیدنش هم دمار از روزگارم در آورده حالا چون گریه کرده و توجه نکردم کلی قربون صدقش رفتم و پاهاش رو بوسیدم و نوازشش کردم ولی بازم ناراحتم 😭😭😭
خدایا خودت کاری کن این بچه کمتر اذیت کنه غذا بخورع منم بدون دغدغه و نگرانی زندگی بکنم از زندگی افتادم
مامان دختر کوچولوم مامان دختر کوچولوم ۱۵ ماهگی
مامانا در چه حالین
من دخترم خیلی خیلی زیاد اذیتم میکنه به حدی که بعضا میگم کاش نزاییده بودمش انقد پشیمونم کرده
تو خونه حق ندارم نه غذا درست کنم نه غذا بخورم نه دستشویی برم نه ظرف بشورم نه لباس پهن کنم نه هیچ کار دیگه ای فقط باید یا بگیرم بغلش یا کنارش بشینم انقد گریه میکنه جیغ میزنه حد نداره
میبریمش بیرون تو ماشین فقط صدا میده اعتراض میکنه ولشم میکنیم همش میخوره زمین کار خطرناک میکنه دیگه بخدا هستم از دستش
همش ناله میکنه میارم بخوابونمش نه شیر درست حسابی میخوره رو پام انقد تکونش میدم نمیخوابه پاهام دیگه بخدا داره میشکنه خودمم پریودم پاهام کلا رو خودش بند نیست چه برسه دخترمن یه ساعت تکون بدم دیگه توان وزنشو نداره
حتی باباش هم میاد انقد اونم اذیت میکنه ناله میکنه گریه میکنه زنو شوخری دیگه کلافه میشیم نه شام میتونیم بخوریم از دستش یا گریه میکنه یا همه چیو برنیداره پخش پلا میکنه
توروخدا راه حل بگین بهم دیگه توان ندارم ادامه بدم انقد دوست دارم خلاص کنم خودمو
موقع غذا دادن که همش پوره هست فقط عوق میزنه هیچی درست حسابی نمیخوره جرات ندارم به غذا جدید براش درست کنم از بس که هرچی درست کردم نخورد