شبم تا ساعت 3 نصف شب چون بچشونو سینه نمیگرفت سه نفری با مامای بیمارستان و مادر مریض اتاق روسرشون گذاشته بودن تا دوباره حالم بدشد! و فشارم رفت بالا و گرفتن خوابیدن با این حال من نتونستم تاصبح بخوابم. همراهمم هی میگفت بزار شیرخشک بدم بچت که زری نگیره! منم هرچی میگفتم نه بدش خودم میخوامش شیرش بدم فایده نداشت.. بچم همونجا شیرخشکی شد!....
صبحشم پرستار اومد سرم های من و پمپ دردم که هنوز توش داشت کشید برد الکی میگفت تموم شده! پمپ دردی که یک میلیون نیم پولش گرفتت و من خیلی بهش نیاز داشتم!
تهشم میوفتم قسمت سرمم که توی دست هست شکسته بیا درست کن نمیومد اب سرم جدید از دستم میریخت بیرون مجبور شدم زنگ پرستاری بزنم یکی دیگشون بیاد عوض کنه...
منی که دولتی رفتم هم اینارو تجربه نکردم هیچکسو نداشتی بره جرشون بده؟
تنها کلمه ای که به ذهنم رسید اینه که تنها بودی اونجا وگرنه اینایی که میگی تو بیمارستان دولتی هم قفله
خدا لعنتشون کنه الهی خیر نبینه باعث و بانیش واقعا
اتاق خصوصی خیلی خوبه من خودم میخواستم برم بیمارستان خصوصی ولی چوندکترم تو دولتی کار میکرد مجبور شدمکه برم دولتی اگه کارم به سزارین بکشه دکتر خودم باشه
منم ۱۵ ساعت واسه طبیعی تو زایشگاه بودم همه خوب بودن ماما همراهم داشتم ولی یه نفر واقعا سگ بود انگار طلب کل عمرم دست من بود هیچوقت ازش نمیگذرم آخرشم کارم یه سزارین کشید یعنی خودم اصرار کردم ولی بعدش از همون زایشگاه بهماما گفتمبه شوهرمبگه برام اتاق وی ای پی گرفت خیلی راحت بود شوهرممکنارم بود خیلی کمکم کرد
منم همونجا هی میگفتم بچه رو بدین خودمشیر بدم بچمو شیر خشک دادن تا دیگه سینه رونگرفت ولی دیگه چی میشه کرد منم دوست داشتم شیر خودمو بدم الانم به بچم نگاه میکنم عذاب وجدان میگیرم فکر میکنم براش کمگذاشتم
بعد زایمانمم هر کی می اومد دیدنم میگفتن به دست خودت شکمتو پاره کردی اگه طبیعی بودی الان بلند میشدی و ...
انقدر میگفتنکه من کل اون ده روز و تو دسشویی گریه میکردمکه چرا اینکار و کردم
ولی دیگه الان ولش کردم اگه الانکسی بگه طبیعی یا سزارین من که میگم خربون سزارینخیلی خوبه دهن همه بسته میشه
چه فایده از طبیعی بابا خر کی از راه میاد دستشو تا آرنج میکنه اون تو میخواد معاینه کنه
همه رو یادته .. بیمارستان دولتی بود 35 تومن گرفته
دکتر خیلی مهمه ولی بیمارستانم واقعا اهمیت داره ؛ با این تعریفی که کردی واقعا اذیت شدی و میفهمم آدم بعد زایمان خودش اذیت هست به اندازه کافی بعد اونوقت فک کن بیمارستانم اونجوری، فک نمیکردم اینجوری باشه بیمارستان عرفان با اینکه خصوصیه فک کنم؛ من خودم تمام برنامه هامو چیده بودم که بیمارستان خصوصی برم و دکترم نامه داده بود ولی خوب تو معاینه اخر مطب دکتر که رفتم ، اون بهم گف که سریع برم بیمارستان دولتی که روزی که میخواستم زایمان کنم اونجا بود ولی با این حال به شدت راضی بودم، اتاقم البته وی ای پی بود ولی مامای همراهمو پرستاری که بعد زایمان چکم میکرد واقعا عالی بودن
الهی بگردم چقدر سخت
فکر کنم بهترین کار عمرم اتاق خصوصی گرفتن بود چون منم تحمل دیدن شلوغی ندارم
ای کاش اتاق خصوصی میگرفتی
من سه ساعت تایپ کردم پاک کردی نشد بنویسم😐
انقدر اذیت شدم که به دکترم پیام دادم تروخدا دستور ترخیص منو بده نمیتونم اینجارو تحمل کنم.. فردا صبحم باز برای اون خانم 3 4تا ملاقاتی راه داده بودن با یک لهجه خیلی عجیب داذ میزدن صحبت میکردن از شدت اذیت با اون همه درد نشسته بودم توی راهرو بخش روی یک صندلی تا وسایلمو همراهم جمع کنه بریم که وقتی بلند شدم اون صندلی رو هم برده بودن ی جا قایم کرده بودن حتی برای رسوندم تا ماشین هم برام ویلچر نیاوردن
35 میلیون تمام هم گرفتن!. من هیچ وقت از بیمارستان عرفان نیایش و اون پرسنل اون روزی نمیگذرم هیچ وقت!
با این خاطره تلخی هم که برام پیش اومد واقعا سختمه دیگه حتی یکبارم به زایمان به اون اتفاقا به اون درد عظیم فکر کنم!
وگرنه با بچه بزرگ کردن هیچ مشکلی ندارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.