سلام از بیمارستان
اگه بچه هاتون خدایی نکرده، داروی اشتباه بخورن؟ عکس العملتون چیه؟ خودتون رو گم میکنین؟ زن میزنین یکی بیاد؟
امروز فلورا رفته بود سراغ کشوی داروها، با اینکه یه کشو هست، بعدش عین کابینت در گذاشتیم واسش، جلوی در هم صندلی (نمیدونم چطوری از این همه مانع رد شده بود)
متیل دوپا(داروی فشار بارداری) و میترونیدازول خورده بود
البته نمیدونم کدوم یکیو خورده بود و چند تا
فقط ظرفاشون رو دیدم
سریع بهش شیر دادم، زنگ زدم اورژانس و آوردمش بیمارستان
معده ش رو شستشو دادن، فعلا امروز اینجاییم فک کنم.
اشتباهی که کردم میدونین چیه؟؟؟
فلورا اومد گفت مامان دهنم تلخه، دهنش رو واسم باز کرد
نپرسیدم چرا تلخه، داشتم با تلفن حرف میزدم، بوس کردم سرشو، گفتم الان مامان میاد دهنتو میشوریم.
کل پروسه دارو خوردن تا رسوندنش به بیمارستان کمتر از ۲۰ دقیقه طول کشید.
میخوام بگم باید رو تمام حرفای بچه هامون فکر کنیم، بدون شک پشت هر اینجام اوف شده، خون میاد، دندون نگاه کن، دهنم تلخ شده و ... ماجرایی هست که باید کشفش کنیم‌.
خیلی دل نگرانم
برای سلامتی همه بچه های دنیا، صلوات بفرستیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد

تصویر
۲۱ پاسخ

همینکه تو این موقعیت داری به این فکر میکنی و حتی بقیه رو اگاه میکنی ینی ۱۰۰ هیچ جلویی
ایشالاااا که بدون هیچ مشکلی برمیگردین خونه عزیزم

عزیزم الهی بلا دور باشه بخیر گذشته خداروشکر بی نهایت شکر
فرستادم عزیزم ان شاءالله همه بچه ها در پناه خدا باشن بچه های ما هم ❤️❤️

انشالله زود میری خونه

خداروشکر انشالله بچه همون همیشه سلامت باشن

ایشالا به سلامت برگرده خونه خانم ماجراجو

ایشالله زودتر خوب شه برگردید خونه
دمت گرم تاپیک میزنی واسه آگاهی مامانا

واییییییییییی. خوب شده که متوجه شدی .من اصلا دارو ومواد شوینده رو طبقه ی بالای کابینت هاموگذاشتم .چون چند سال پیش تو شهرمون نزدیکای خونه تکونی وایتکس خورده بود و تا دم مرگ رفت

منم بارها پی بردم که خیلی مهمه حرفاشون یکی دوبار بی توجهی کردم بعدش متوجه شدم چ اشتباهی کردم

برای کوچولوت حمد شفا میخونم

سلام
مامان فلورا من شمارو خیلی دوست دارم
گاهی اوقات واقعا پیش میاد و آدم واقعا میمونه چیکار کنه
من دخترم اسپری خوش بو کننده زده بود چشمش
سریع بردم حموم و بعدش بیمارستان😔

مامان قوی و باهوشی هستی...ایول بهت

خدا بد نده....ولی من بجای تو قلبم اومد تو دهنم....من همه داروهارو ریختم تو یه ظرفی گذاشتم بالای کابینت

ای وای الان چطوره

دخترم ی هفته پیش قرص خورد رفتم دیدم دهنش قرص هس و تا منو دید انداخت.بهش گفتم چی بود؟گف قرص نمیدونستم چ قرصی خورده بهش گفتم از کجا اوردی؟بریم نشونم بده'منو دقیقا برد سر وقت داروهای تقویتی.
مزه قرصی ک دخترم انداخته بود از دهنش با قرص تو ورق چشیدم یکی بود فهمیدم همین رو خورده بهش گفتم نخور دیه‌.
اما همون شب باز ی قرص دیع رف از کجا اورد این تلخ بود تا ب زبانش رسید خودش تف کرد.و قرصه رو باز انداخت.دیع فعلا نرفته سمت کشو قرصا

پیش میاد دیگه
البته که باید مراقب بود ولی اینا غیر قابل پیش بینی هست

من یکبار دخترم قطره ویتامین رو از یخچال دراورد و ریخته بود زمین که نمیدونم چقدرش رو خورده بود
سریع زنگیدم اورژانس. گفتن تا فردا صبر کن اگه حالت عجیبی مثل بی‌حالی و سردرد و تهوع اینا ازش دیدی ببر ارمایشگاه و آزمایش ویتامین دی بگیر
و گفت تا یکماه بهش هیچ مولتی نده


بدتر از اون یه بار پسرم بچه بود خونه مادرم بودم، دور دهنش سفید بود
یهو شوهرم به خنده گفت انگار با گچ مدرسه دور دهنش دایره کشیده
یهو مامانم جیغ زد گفت وای پشت یخچال یه تیکه کوچیک گچ مورچه و سوسک هست. دیدیم که آره اونو برداشته
ولی اوونم نخورده بود. فقط نقاشی کشیده یود

خداروشکر که بچه ها فرشته دارن وگرنه صد بار خودشونو میکشن!

خداروشکر به خیر گذشت باز‌. از یه اخلاق خودم خوشم میاد که تو این مواقع اصلا دست و پامو گم نمیکنم منم دخترم گیره سرشو قورت داد موند تو گلوش دیگه چون خودمم مربی امدادم هرچی بلد بودم انجام دادم یکم نفسش برگشت بعد زود آمبولانس خبر کردم تو بیمارستان هم اصلااا هیچکس براش مهم نبود کسی اصلا سمتش نمیومد همش دخترمو برعکس گرفته بودم که نفس بکشه تا عکس اینا گرفتن دکتر گفت فوری بره اتاق عمل یه جوری هم به من نگاه کرد گفت تو اصلا بلد نیستی بچه رو بغل بگیری چرا این شکلی گرفتیش گفتم اگه دقت کنی همینکه بچه رو راست میگیرم نفسش قط میشه بازم همون مانور اینارو انجام دادم خودش اومد بیرون خداروشکر دکتره چپ چپ نگام کرد فقط بعدش رفت که رفت

داروها رو بزارین کابینت بالا که به هیچ عنوان دستش نرسه زود متوجه شدین ان شاالله هیچیش نمیشه

من پسرم ،داداشش تشنجیه میبینه قرصش میدم همش دنبال قرصای داداششه هر جا قایم کنم دستش میرسه🤦🏻‍♀️

ای واااای عزیزززم ،ان شاالله بلا ازش دور باشه
الهم صل علی محمد و آل محمد
دقیقا منم حرفاش خیلی به فکر فرو میبردم
حدود یک‌ماه پیش ساکت کنارم نشسته بود یهو از جا پرید دست گرفت به سرش ی آخی گفت بعد نگام کرد گفت مامان چی بود ؟؟؟
انقذررر میترسم از اون روز انقدر بهش فکر میکنم
متسفانه قبلا هم زیاد افتاده سرش خورده زمین همش میگم نکنه مشکلی باشه دور ازجون 😥😥
بد از اون هم خیچ عکس العمل و علائمی نداشته
دکترم میترسم ببرم‌فوری بگه سی تی انجام بده

ان شاالله هرچه زودتر خوب بشه و زودتر بیاین خونه. متاسفانه پسر من هنوز حرف نمیزنه. و اگه هم بخوره نمیتونه به من بگه‌ بازم خداروشکر حرف میزنه و بهت گفته

عزیزممم انشالله چیزی نیست بسلامتی برمیگردین خونه

سوال های مرتبط

مامان فلورا مامان فلورا ۲ سالگی
سلام از خونه
ما مرخص شدیم
انقدر خسته ام که نمیتونم اتفاقایی که تو بیمارستان واسم افتاد رو تعریف کنم.
اما بدونین چقدر میتونه سخت باشه یه بچه ی بیش فعال رو ۲۴ ساعت(۵ ساعت خواب بود) رو یه تخت نگه داشتن.
یه موردی که لازمه بگم
در مورد سلامتی بچه هاتون با هیچ کسی رودروایسی نداشته باشین، از کسی خجالت نکشین.
علاوه بر اینکه سعی کنین مودب باشین و لباس خوب بپوشین برای بیمارستان؛ تا پرسنل بهتون احترام بزارن
گاهی لازمه اون روی خودتون رو هم نشون بدین بهشون که قشنگ دونه دونه بسیج بشن براتون.
چند ساعت اول به شدت مودب و محترم بودم، دیدم یا جواب نمیگیرم یا کم جواب میگیرم، بعدش دست فلورا رو گرفتم، بردم نشوندمش رو پیشخوان پرستارا، گفتم اگه توجهی به بچه م نمیکنین، همین الان رگشو باز کن ببرم خونه، گفت من پرستارش نیستم، به من مربوط نیست. پرستار خودش باید بیاد، گفتم از پرستار خودش نتیجه میگرفتم، الان اینجا نبودم، ۱۲ ساعته خودم دارم سرم بچه رو پر و خالی میکنم و چسبای آنژیوکتش رو عوض کردم. اوکی
میرم پیش کسی که کار همه ی پرستارا بهش مربوط باشه، بچه ی من گشنه ست، نه اجازه میدین غذا بخوره، نه پزشکی که باید PO کنه بچه م رو میاد بالا سرش.
دو قدم به سمت در نرفته بودم که اینترنشون اومد و گفت الان حلش میکنم و در کمتر از ۵ دقیقه اجازه دادن به فلورا ابمیوه بدم
انقد مامانای مظلوم اونجا بودن که بچه ی مریض احوالشون افتاده بود دست دانشجوها، هی سوراخ سوراخش میکردن.
من از بدو ورود اجازه ندادم دانشجو کاراش رو انجام بده.
نمیخوام علم رو تن بچه ی من پیشرفت کنه 😏
اگر بچه تون مشکل عفونی نداره، حتما از پرسنل بخوایین اتاق جدا از بیماران عفونی بهتون بدن
و حتما اتاقتون تمیز باشه
کاش شهرمون بیمارستان خصوصی واسه بچه ها داشت 🥲🥲🥲
مامان لیا مامان لیا ۲ سالگی
پروسه ترک شیر( سینه مادر)
چون میدونم دغدغه هست تصمیم گرفتم از تجربه خودم بنویسم.
اول از همه بدونید که بچه ها خلق و خوشون با هم خیلی متفاوت یکی بیشتر با بازی درک می‌کنه یکی با کتاب یکی با حرف زدن یکی دیگه با یه مدل دیگه پس اول بنظرم باید مدل بچتو بشناسی
دوم اینکه من کارشناس نیستم فقط یه کارگاه ترک شیر شرکت کردم و این تجربه شخصی من با فرزندمه،چون خودم از یک‌سالگی با این اضطراب که چجوری ترکش بدم عذاب کشیدم
مامانای زیبا باید بدونید بچتون رشد کرده و اونم از نظر روحی و جسمی آماده پذیرفتن این تغییر هست( بعد دوسال منظورمه)
پس قدم اول استرس و اضطراب رو از خودتون دور کنید با پذیرش اینکه چیز عزیزی رو میخواید از فرزندتون بگیرید و بالاخره اون سوگواری خواهد کرد برید جلو...
خودتون رو برای چند شب بی قراری آماده کنید چه خودتون چه همسرتون ( آدما اگر ذهنشون آمادگی مسایل رو داشته باشه بهتر میپذیره شرایط رو)
حالا شرایط دختر من چی بود
با شیر میخوابید،با شیر از خواب بیدار میشد، اگر جاییش درد می‌گرفت شیر میخواس و وابستگی زیادی داشت
حالا یه قانون داریم
اگه بچه مریضه،شرایط خوبی نداره. پروسه ترک شیر نباید شروع بشه
قانون بعدی میگه
اگر خودت و همسرت در شرایط پر تنشی هستید،اگر خودت مریضی ،اگر از نظر روحی یا جسمی در سختی هستی،اگر شرایط کاریت الان اوکی نیس
پروسه ترک شروع نمیشه
تااااا کی تا به حالت استیبل برسید
بقیشو قسمت بعد میگم
مامان مهیار و مهوا مامان مهیار و مهوا هفته سی‌وهشتم بارداری
سلام مامانا ، امشب خدا بهم رحم کرد.
امشب میشد ۶ شب که با پسرم و جاریم رفتم هیأت ،همیشه برای مهیار کارتون میزاشتم که جایی نره بشینه کنارم، اما امشب دیدم دوست داره با بچه ها بازی و بدو بدو کنه، نشسته بودم اما یه لحظه چشم ازش برنمیداشتم ، گاهی هم که دور میشد بلند میشدم از دور مراقبش بودم ، بعد منو که می‌دید دوباره میومد سمتم. مراسم که تمام شد، هنوز همه چراغا رو روشن نکرده بودن ، ازدحام خیلی زیادی بود، یه لحظه اومدم که برم پسرم بردارم تو ازدحام گمش کردم، هرچی دور و برم می‌دیدم پیداش نمی‌کردم ، به جاریم گفتم ،مهیار گم شده اونم بیچاره ترسید و میگشت، من با این وضع بچه توی شکمم بدو بدو بگرد، رفتم بیرون هیأت و توی دسته عزاداری و اون صف شلوغ نذری و تاریکی گشتم، مرده بودم ، مثل دیوونه ها شده بودم، داد میزدم پسرم گم شده تو رو خدا چراغارو روشن کنید.
بعد یهو جاریم اومد سمتم پسرم و آورد، بغلش کردم، مهیار گریه من گربه ‌...
گفت رفته بود مهد کودک هیأت ، پسرم ترسیده بود اصن تا ۲۰ دقیقه از بغلم تکون نمی‌خورد و از ترسی که خورده بود فقط گریه میکرد، نمیتونم بگم توی اون چند دقیقه چی به سرم اومد، فقط میتونم بگم قربون امام حسین برم به حرمت این شباش بچم و بهم برگردوند...
من بمیرم برای مادری که یه خار روی پای طفل معصومش میره، وای چقدر سخته اون لحظه من مرده بودم پسرم و فقط برای چند دقیقه نداشتم...
همین الآنم که می‌نویسم گریم میگیره و می‌دونم تا مدت ها این ترس باهام
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۹ ماهگی
ترک پوشک🧻🚽
پارت_دو

مامان های دغدغه مندی که میخوان این پروسه به خوبی طی بشه مهم ترین نکته که من بسیاررررر تو همین گهواره دیدم و بابتش ناراحتم اینه که اکثرا به امادگی فرزندشون فکر میکنن و امادگی خودشون رو یادشون میره.
شما خودتون باید بیشتر از فرزندتون آمادگی داشته باشید ♡چون فرزندتون ممکنه حین پروسه امادگی رو پیدا کنه اما شما اگر با امادگی وارد پروسه نشید ممکنه سریعا دوباره فرزددتون رو پوشک کنید و پروسه تعطیل بشه🥲🥺
مامان ها از نظر سلامتی روحی و روانی باید خوب باشید اگر کمر دردی و میای پروسه رو شروع کنی ممکنه یکبار فرزندتون دیر اعلام کنه جیش داره زمانی ک شما میای بغلش کنی تا ببریش دستشویی مه زودتر برسید ممکمه از درد ناله کنید و بگید آخ، اینجوری بچه پیش خودش میگه مامان از اینکه منو میبره دستشویی ناراحته و اذیت میشه و این میشه اول لجبازی شما.
اگر وسواس دارید و نیمتونید ببینید بچه رو فرش جیش کرد شما برید ابتدا وسواستون رو درمان کنید چون ممکنه بچه بالای ده بار فرش رو نجس کنه🙂
اگر میبینید الان تو شهرتون تایمی هست که برق زیاد میره و دستشویی خیلی تاریکه فعلا شروع نکنید چون مراجعی داشتم که فرزندش حین ترک پوشک زمانی که داخل دستشویی بود برق رفت و او دیگه از این دستشویی رفتن ترسید!
ادامه کامنت