۴ پاسخ

ن عزیزم
این کار شعور شما رو رسونده
شاید فکر کنی ک اگه اون بود عمرا همچین کاری میکرد
یا ب خاطر رفتارهای قبلیش هی خودتو سرزنش کنی ک ای کاش عذر خواهی نمی‌کردم
ولی تا میتونی هم دوری کن
هم ی مسئله ساده رو تو ذهن خودت نچرخون ک اذیت بشی
الان هم ک باردار هستی ب خاطر اون بچه ب خودت آرامش بده ن اینکه خودت هم آرامش درونیت رو کم کنی
خیالت راحت همچین آدم های خوب بلدن تو این دوران حال روحیت رو خراب کنن
اینطور ن از دوران بارداری لذت میبری ن ب بچه اولت میتونی محبت کنی
اینطوری همش ی مادر عصبی
کم حوصله خسته هستی
اینطوری فردا بچه ایی ک ب دنیا میاد آرامشی ک باید داشته باشه رو ندارن گلم
فقط خودت تا میتونی از آدم های کدشعور برخورد با زن حامله رو ندارن دوری کن

زن حامله نیاز ب حامی داره ن حال خراب کن
من خودم هم دوران بارداری مو دارم طی میکنم
سعی میکنم از خیلی چیزا دوری کنم ک فقط ی بچه سالم ب دنیا بیارم
ب نظرم کار خوبی کردی ک مو بانه رفتار کردی
آفرین ب شما

ولی اگه باز هم رفتار بدی دیدین
حتی اگه حق با شما بود
ب نظرم اصلا عکس العمل نشون ندین
همینطور خانومانه رفتار کن
یا اصلاااا اگه میدونید لیاقت رفتار مودب رو ندارن
کلا محل نده
خیلی بهتره اینطوری
فقطططط آرامش خودت و بچه هات
از همسر گرامی هم توقع نداشته باش دخالت کنه
چون دخالت نمیکنن🤭😂

کار درستی کردی قرار نیست که مثل خودش بی ادب باشی

کار به رفتار اون نداریم که قبلا چطور رفتار کرده شما رفتارت درست بوده هر وقت پسرت به مال شخصی آسیب زد حداقلش اینه که عذر خواهی کنی
اینطوری پسرتم رفتار درست رو از خودشما یاد میگیره

سوال های مرتبط

مامان محمد و تودلی مامان محمد و تودلی ۵ سالگی
کسی هست تو شرایط من باش...من ی جاری دارم دوتا بچه داره ی پسر ۱۴ ساله ی دختر ۹ ساله.‌‌...ااون موقع ک من اصلا بچه نداشتم محمد نبود ب من میگف بچه نیار نیاری..‌‌.بعدا من هزارتا مشکلات رحمی گرفتم ک هر دکتری جوابم میکرد بلاخره ی دعانویس پیدا کردم اون گف جاریت دعا نوشته ک بچه دار نشی خلاصه بعد باطلی ب محمد حامله شدم تو حاملگی هم همش میگف پسر من تنها پسر خانواده شوهرم میشه و. پدرشوهرمون هرچی داره مال اونه ...یا میگف بچه تو. دختره نمیتونی پسر بیاری چون مادرت دختر داره انگار اگ بچه من پسر میشد پادشاهی پسر اون ب تعویق میوفتاد خلاصه از روزیم ک فهمید بچم پسره دیگ خفه شد الآنم فهمیده من حامله ام نگرانه پسر باش همش میگ وای پسسر من تنهاست دخترم تنهاستت برم دکتر ی خواهر برادر بیارم بشن چهارتا انگار مسابقه داره با من...بعد شنیدم ی جایی میگف ب نظر بچه اش سه قلو هس 😂 نگرانه طفلی ...دیروز تو مناسبته پسرخاله شوهرم یکی پرسیدی فلانی حامله ای ...منم چون جاریم ااونجا بود الکی گفتم آره ۶ قلو...از استرسش گوشی از دستش افتاد نارحت شد ککل عروسیو تو فکر بود مادرشم داشت بهم چپ چپ نگاه میکرد برعکس همیش اصلا حرفی نزدند باهام....چرا خب ب بچه آوردن من حسادت می‌کنه ....حتی یادم نمیره تو دعواهای چن سال پیشم با شوهرم پیش ده تا دعانویس رفتم جالبه همشون گفتن جاریت دعای جدایی نوشته برات بعدشم ک از قهر اومدم قهرمو کوبید تو سرم گفت تو زن زندگی نیستی من الم بلم..‌‌
مامان رادین مامان رادین ۵ سالگی
سلام.شاید حرفام تکراری باشه.اما واقعا نمیدونم چکار کنم اصلا میتونم امیدوار باشم یا ن.از 7هفته ک خونریزی داشتم گفتن هماتوم.با اینک کاملا استراحت میکردم یک ماه بعد دوباره خونریزی داشتم گفتن هماتوم دوتا شده.بعد دو سه روز غربالگری گفت هماتوم نداری ولی جفتت خیلی پایینه.طول سرویکس 40بود.دکترم گفت تگ سرکلاژ بشی بدتر خونریزی میکنی ب خاطر جفت پایین.حتی گفت نیاز نیست استراحت مطلق باشی فقط کار سنگین نکن.بتز من سعی کردم هیچ‌کاری نکنم.دو روز پیش حس نبض داشتم تو واژن رفتم دکتر گفت سرویکست کوتاه شده.تمپول نوشته ک دیشب زدم.گفت با غربالگری دوم سونو بده برای سرویکس ک اگ پایین تر از 30بود سرکلاژ بشی.الان نمیدونم ترسیدم یا چی دل درد دارم همش.هیچ کسم ندارم بیاد پیشم.اونایی ک بچه کوچیک دارن میدونن واقعا نمیشه فقط استراحت کرد.حتی ب دکترم گفتم خانوادم شهرستانن 5ساعت راهه گفت ب هیچ عنوان تکون نخور.شما جای من باشید چکار میکنید؟ارامش ندارم بخدا.از ی طرف اینک هیچکسو ندارم از ی طرف اینک میگم میشه امیدوار بود ب ادامه بارداری؟فقط خدا میدونه چقد سختی کشیدم
مامان شکوفه های سیب🌸 مامان شکوفه های سیب🌸 ۵ سالگی
سلام دوستای خوبم ممنون از احوالپرسی ها ودعا های خوبتون 💚 درمورد افتادن پسرم از ارتفاع یک متری بگم که بردمش دکتر با اسنپ رفتم .
سریع سی تی اسکن گرفتن و دکتر جراح وعمومی دید گفت خداروشکر نرماله ، دلیل استفراغش هم گریه ی زیاد بوده .
چندساعت بستری بود و تحت نظر بعد مرخص شدیم
دکتر گفت اگه سردرد مداوم و گریه های شدید، هوشیاری کم و تاری دید داشت حتما مراجعه کن .
درمورد افتادنش هم قضیه این بود که پسرم انجیر خورده بود و صورتش و دستاش خیلی چسبناک و کثیف شده بود .
توی ظرفشویی دستها و صورتش رو شستم، داشتم صورتش روخشک میکردم که در قوری که دست پسرم بود ( عاشق در قوری و کتری و قابلمه و در بطری شیر و نوشابه و پماده ، کلا این چیزا ک گفتم توی خونه ی ما در هاشون گم و گوره )

از دستش افتاد پایین. من دیدم رفت زیر کابینت پسرم گریه کردکه میخوامش ...رفتم بیارم دیدم از بغل دست من افتاد با پیشونی 😢
تا بلندش کردم استفراغ کرد و کلی گریه و چشم چپش ورم کردوکبود شد و بقیه ماجرا .....

همش تقصیر من بود . باید مراقبش میبودم😟