سلام دوستای خوبم ممنون از احوالپرسی ها ودعا های خوبتون 💚 درمورد افتادن پسرم از ارتفاع یک متری بگم که بردمش دکتر با اسنپ رفتم .
سریع سی تی اسکن گرفتن و دکتر جراح وعمومی دید گفت خداروشکر نرماله ، دلیل استفراغش هم گریه ی زیاد بوده .
چندساعت بستری بود و تحت نظر بعد مرخص شدیم
دکتر گفت اگه سردرد مداوم و گریه های شدید، هوشیاری کم و تاری دید داشت حتما مراجعه کن .
درمورد افتادنش هم قضیه این بود که پسرم انجیر خورده بود و صورتش و دستاش خیلی چسبناک و کثیف شده بود .
توی ظرفشویی دستها و صورتش رو شستم، داشتم صورتش روخشک میکردم که در قوری که دست پسرم بود ( عاشق در قوری و کتری و قابلمه و در بطری شیر و نوشابه و پماده ، کلا این چیزا ک گفتم توی خونه ی ما در هاشون گم و گوره )

از دستش افتاد پایین. من دیدم رفت زیر کابینت پسرم گریه کردکه میخوامش ...رفتم بیارم دیدم از بغل دست من افتاد با پیشونی 😢
تا بلندش کردم استفراغ کرد و کلی گریه و چشم چپش ورم کردوکبود شد و بقیه ماجرا .....

همش تقصیر من بود . باید مراقبش میبودم😟

۱۷ پاسخ

سلام عزیزم خداروشکر که نرمال بوده همه چیز...عزیزم خودتو سرزنش نکن براهمه ی مامانا امثال این اتفاقات پیش میادواین دلیل نمیشه مادر خوبی نباشی...بچه ها ماشاالله شیطنت میکنن وگاهی این اتفاقات پیش میاد...یه صدقه حتما بده.بازم خداروشکر

خداروشکر که حالش خوبه
از صبح نگرانش بودم
الهی همگیتون همیشه سالم و سلامت باشید

خداروشکر که حالش خوبه انشاالله همیشه تنش سلامت باشه

عزيزم كجاي اين ماجرا تقصير تو بود؟ خوب خواستي گريه نمنه ديگه ازين به بعد برات تجربه ميشه هيچوقت جاي بالا تنها نميذاريش
البته افتادن از روي كابينت هم يكم احتمالش ضعيف بوده
نگران نباش پسر من دوسالع نشده بود رفته بود بالاي ميز غذاهوري منم گفتم خوبه بازي ميكنه داشتم اتاقو تميز ميكردم با صورت هورد زمين دندوناش رفت توو زبونش بين لب و دماغش كبود شد هيچيش نشد

عزیزم خداروشکر به خیر گذشت من هی گهواره چک میکردم ببینم اومدی پیام دادی یا نه 😍😍😍😍😍

خداروشکر که خوبه عزیزم.. 🤲

خب چکاریه مامان گل بچه رو بزار زمین بعد سراغ وسیله برو دیه حواستو جمع کن گل خدای نکرده چیزی بشه این پدرا دهن صاف میکنن مادراشون بدتر یهو عزیزمیشه براشون

خداروشکر، انشالله همیشه سلامت باشه ❤️

خب خدارو هزار مرتبه شکر که بخیر گذشت عزیزم تو بهترین مادری عزیزم خودتو سرزنش نکن بچه ها تا بزرگ بشن ما هزار مرتبه میمیریمو زنده میشیم ی صدقه رد کن تا ۲۴ ساعتم حواست بهش باشه

خداروشکر خیلی کار خوبی کردی بردیش دکتر.. ان شا الله همیشه سالم و خوشحال باشه به لطف خدا🌹

هندل کردن دو بچه ی کوچیک سخته

خداروشکر که خوبه.این چیزا برای همه پیش میاد دیگه اتفاق‌.ان شالله همیشه سلامت باشه

سلام عزیزم الهی شکر بخیرگذشته، حتما حتما یه صدقه بده،خدا رحم‌کرده،خودتم سرزنش نکن مگه ازعمد میخواستی اینجوربشه،،

سلام عزیزم..خداروشکر بخیر گذشته شما مقصر نیستی عزیزم بچه ها واقعا شیطون شدن تا بزرگ شن پیر شدیم ما

دیگه شده خودتو سرزنش نکن خداروشکر که سالمه ۲۴ ساعت مراقبت کن ازش

الهی عزیزمممم خداروشکر بخیر گذشته...اصلا سرزنش نکن خودتو. پیش میاد

عزیزم خودت را سرزنش نکن تو بهترین مادری که میتونی هستی

سوال های مرتبط

مامان شاهزاده کوچولو مامان شاهزاده کوچولو ۵ سالگی
سلام خانما امروز اولین روز برد پسرمو بردم مهد چهارسالشه مربیش کلی چیز گفت بگیر منم گرفتم بردم خوراکی میوه چیزا که برا مهد لازم بود کلن یه میلیون شد رفتم دنبالش مربیش گفت به پسرت بگو دوستاشو نزنه خوب پسرم تا کسی دست روش بلند نکنه نمیزنه که هیچی نگفتم به مربی گفتم باش میگم بهش بعد میخواستم بیارمش خونه نمیومد به زور آوردمش جیغ میزد رفت او اتاق در میخواست ببنده من نیام خورد به یه دختربچه مربی رفت بغلش کرد بوس کرد منم پسرمو آوردم بیرون بهش گفتم برو از مربی معذرت خواهی کن بگو دیگه تکرار نمیشه رفت گفت مربی گفت مامان این دختر بچه رو دخترش خیلی حساسه آخه منم گفتم همه رو باهاشون حساسن گفت ن اینا یه جور دیگه حساسن هیچی نگفتم اومدم یکم عصبی شدم اولش که پسرم من روز اولش بود باید مربی درک می‌کرد بعدشم اگه اون رو بچش حساسه من هستم اومدم بیرون پسرم گفت دوستم منو زده الان چیکار کنم لطفا بهم بگید من ماهی دو میلیون میدم یکم بچم اجتماعی بشه آروم بشه ن اینکه ازش ایراد بگیرن بچس خوب بنظرتون مهدشو عوَض کنم یا با مربی حرف بزنم چیکار کنم لطفا کمکم کنید
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد
مامان حسنا مامان حسنا ۵ سالگی