سلام خانما امروز اولین روز برد پسرمو بردم مهد چهارسالشه مربیش کلی چیز گفت بگیر منم گرفتم بردم خوراکی میوه چیزا که برا مهد لازم بود کلن یه میلیون شد رفتم دنبالش مربیش گفت به پسرت بگو دوستاشو نزنه خوب پسرم تا کسی دست روش بلند نکنه نمیزنه که هیچی نگفتم به مربی گفتم باش میگم بهش بعد میخواستم بیارمش خونه نمیومد به زور آوردمش جیغ میزد رفت او اتاق در میخواست ببنده من نیام خورد به یه دختربچه مربی رفت بغلش کرد بوس کرد منم پسرمو آوردم بیرون بهش گفتم برو از مربی معذرت خواهی کن بگو دیگه تکرار نمیشه رفت گفت مربی گفت مامان این دختر بچه رو دخترش خیلی حساسه آخه منم گفتم همه رو باهاشون حساسن گفت ن اینا یه جور دیگه حساسن هیچی نگفتم اومدم یکم عصبی شدم اولش که پسرم من روز اولش بود باید مربی درک می‌کرد بعدشم اگه اون رو بچش حساسه من هستم اومدم بیرون پسرم گفت دوستم منو زده الان چیکار کنم لطفا بهم بگید من ماهی دو میلیون میدم یکم بچم اجتماعی بشه آروم بشه ن اینکه ازش ایراد بگیرن بچس خوب بنظرتون مهدشو عوَض کنم یا با مربی حرف بزنم چیکار کنم لطفا کمکم کنید

۸ پاسخ

سلام شما حالا یه مدت کوتاه ببر ببین رفتار و برخورد مربی چطوز و چطور مدیریت میکنه وقتی بچه ای اذیت میکنه یا از بجه هتی دیگه کتک میخوره اگر همین رفتار روز اولش بود مهد عوض کن

من باشم نمیبرم
قبلش برو به مدیر مهد بگو
و بگو بخاطر رفتار مربی نمیخوای ببری
بگو بجای اینکه بچه هارو جذب کنه فراری میده

من باشم میرم وسایل وپس میگیرم نگه میدارم توخونه باهاش کارمیکنم یااول مهرمیفرستم تابستان هم‌میفرستم کلاسی چیزی

برو حرفایی که بچت میزنه بگو به مربی بگو پسرم گفته فلانی منو زده
من رو پسرم حساسم .واگه کسی اونو بزنه پسرم حتما واکنش نشون میده و از خودش دفاع میکنه .

واقعا لازم بوده اینهمه خوراکی و میوه بخری؟!؟

ببخشیدا چ مربی مزخرفی😐 مگه بچه بقیه بچه نیست ک اون ینفر رو بچش یجور دیگه حساسه ؟ مگه شما ضامن حساسیت بقیه هستی. اگه حساسه نیاره بچشو تو مهد .
بش بگو تو مربی ای وظیفته ب بچه ما تو همون شرایط بگی همدیگرو نزنین

مهدشو عوض کن پول ی‌روزهم نده ...

عزیزم حالا روز اولی بود بذار بره با بچه ها اشنا بشه خوب میشه شمام بهش بگو اگه میخوای که بری باید باهمه دوست باشی

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔
مامان مانلی مامان مانلی ۴ سالگی
سلام مامانا میشه لطفا راهنماییم کنید
من خواهر بزرگم مریض هست عمل مغز انجام داده و‌ ناتوانی داره یه پسر ۷ ساله هم داره بخاطر همین کلا با پدر و مادرم زندگی میکنن هر دوشون ، منم خودم یه شهر دیگه زندگی میکنم اومدم خونه بابام اینا که کارهای دندون درست کردن دخترم و چکاب هتی سالیانه چشمش و ... رو انجام بدم بخطر همین یکم موندنم طولانی شد این پسر خواهرم خیلی دروغ میگه و بی تربیت هست و روی دخترم هم تاثیر گذاشته حالا جدای از اون امشب یه چیزی فهمیدم که خیلی اعصابم بهم ریخت ، دخترم شلوارشو کشیده پایین و پسر خالش خصوصیش رو‌دیده و حتی دخترم بهم گفت آرو دست گذاشت روش خیلی عصبیم با اینکه آنقدر مواظبشون بودم وقت بازی کردن و... و لحظه ای هم تنهامون نزاشتم با هم توی یه لحظه آخر این اتفاق افتاده حالا مثل خر به گل موندم که چرا اینجوری شد و اینکه حالا باید چیکار کنم و چه واکنشی داشته باشم، و اینکه چون این بچه خواهرمو مامان و بابام بزرگ کردن و خرج و مخارجش و همه کارهاش رو اینا میکنن روش حساسن ،ولی خیلی بد بار اومده اصلا موندم بخدا روح و روانم بهم ریخته بخدا بخاطر اینکه این با بابام اینا زندگی میکنه من بخطر دخترم حدود ۱۰ ماه اصلا پا خونه بابام اینا نزاشتم بد جونوریه کثافت حالا چیکار کنم 😥