پارت ۲ تجربه زایمان
ساعت ۲ بود رسیدیم بیمارستان امام رفتم قسمت اورژانس زنان گفتم حرکات بچم کمه ان اس تی میخوام بگیرین ازم که دکتره که در اصل. دانشجو هست بم گفت حرکات کم تو هفته چند؟گفتم ۳۸ هفته و ۲ روزمه گفت سریع بستری شو😐بش گفتم خانم دارم میگم ان اس تی بگیر برا چی الکی بستری شم ؟؟گفت حرکات کم یعنی بستری که بش گفتم میگم ان اس تی بگیر که یه پرستار دید صدام رفت بالا گفت بیا بخواب تو اون اتاق ازت بگیرم منم رفتم خوابیدم و ان اس تی گرفت گفت خوب نیست برو سونو فیوژی نم چی چی بده بیار جوابشو منم رفتم دادم سونو که بازم خوب نبود نمیدونم چی بچه شده بود ۴ اونقد استرس داشتم و حالم بد بود اصن نمیپرسیدم چی شده گفتن خانم باید سریییع همین الان زایمان کنی.اونم طبیعی😐منم با صدای بلند گفتم چی؟؟؟ من اصن اینجا زایمان نمیکنم که بخوام طبیعی بیارم یا سزارین که ۳ نفری ریختن سرم که خانم بچت زنده نمیمونه گفتم من میرم بیمارستانی که دکترم هست حالا ساعت شده بود ۳:۳۰ نصف شب.گفتن خانم الان جمعس هیچ بیمارستانی تحویلت نمیگیره و هرجا بری ارجاعت میدن اینجا که دیگه دیره اون موقه که همسرم گفت میبرمش خصوصی که بازم گفتن ازتون رضایت مرگ میگیریم و داریم بهتون میگیم هیچ جا تحویل نمیگیرن و ارجاع میدن اینجا چون اینجا الان فقط دکتر هست چون جمعس و ان آی سیو برای بچه اینجا هست فقط. حالا میخواید برید خصوصی اما رضایت مرگ باید بدین من اینجا فقط گریه میکردم و با صدای بلند میگفتم من زیر دست این دانشجو ها بچمو نمیارم که یکیشون گفت میتونی سزارین شی چون نمیدونم چی بچه شده ۴ نگران نباش این دانشجوها کارشونو بلدن که من فقط هق هق میزدم و به همسرم میگفتم من

۲ پاسخ

خوب بعد چی شد

بقیش کوووووووووو

سوال های مرتبط

مامان آنیکا🎀 مامان آنیکا🎀 ۶ ماهگی
پارت ۲
بیمارستان میلاد که سریع گفت بسترییی گفتم چی گفت اصلا این فشار طبیعی نیس گفت سریع بخواب معاینه شی گفتم معاینه چرا من سزارینم طبیعی نیستم که دستم ماما گفت گفت سریع شلوارتو در بیار گفتم خانم متوجهین من اصلا نمیخام یهو دکتر اومد گفت ببین نمیدونم میخای بری بیمارستان خصوصی اینا کاری ندارم ولی با این فشار که هی داره میره بالا بچت خفه میشه خودتم تو سزارین تشنج میکنی گفتم اشکال نداره هر چی بشه رضایت دادم اومدم
به بابامو خواهرم گفتم بریم بریم بیمارستانی که سونو میگیره الان بیمارستان خودم سونو نداشت خلاصه رفتم بیمارستان لاله سونو دادم خداروشکر سونوم خوب بود همون جا رفتم ان اس تی بدم گفتن دکترت هر کی هست باید دکتر ما نظرشو بده گفتم اشکال نداره من سریع باید ان اس تی بدم خلاصه کتر ان اس تیم تموم شد دیدم ماماو پرستارا هی باهم حرف میزنن یهو گفت شماره ای دکترت داری گفتم اره گفت زنگ بزن بهش گفتم چیزی شده گفت یه دونه آیتمش اصلا خوب نیس
بعد یه زنه اونجا بود هی جیغ میزد منم گفتم تا سزارین هست چرا خدایی طبیعی یهو ماما گفت بهش حق بده ۳۲ هفته بچه تو شکمش مُرده وای اینو نگفت من قلبم هری ریخت به دکترم زنگ زدم گوشی گرفتن رفتن تو یه اتاق با دکترم حرف زدن من شنیدم که ب دکترم گفتن وظیفه ما که الان بستریش کنیم اینجا شما اگه مطمئنی میاد همون بیمارستان رضایت بگیریم
مامان جان جان مامان جان جان ۴ ماهگی
من واقعا دارم از درد زایمان طبیعی میترسم ،من از دیروز صبح انقباض داشتم از هر ۱۲ دقیقه ساعت ۲ نصفه شب به ۵ دقیقه رسید و رفتم بیمارستان و معاینه شدم و گفت هنوز همون یک سانتی و خیلی کم رشد کرده درحدی که نمیشه بهش گفت دو سانت ولی بیشتر از یک سانته ، ازم ان اس تی گرفتن اولی خوب نبود گفت برو پایین محوطه راه برو پله بالا پایین کن صبحانه بخور دوباره بیا ان اس تی بگیرم ازت رفتم اینکاررو کردم و دوباره رفتم ان اس تی گرفتم ولی بازم خوب نبود بهم دستور بستری دادن تا تحت مراقبت باشم ، دوباره برای آخرین بار ازم ان اس تی گرفتن خوب بود دکترا که جمع شدن دیدن نتایجو از بستری کردنم پشیمون شدن و گفتن لازم نیست بستری شی یه سونو بیوفیزیکال می‌نویسیم اگر خوب بود میتونی بری فقط یک روز درمیون بیا ان اس تی بده و من تو کل این مدت انقباض داشتم و درد میکشیدم اما چیزی که داخل ان اس تی ثبت میشد یه درد معمولی بود نه درد زیاد ،خلاصه من ساعت۱ ظهر بعد اینکه سونو شدم و خوب بود اومدم خونه ولی دردام بدتر شده یعنی وقتی میگیره شدت و تایمش از دیروز بیشتر شده ولی هیچ کدوم از اینا درد زایمان نیست خیلی کلافه شدم از نظر روحی و جسمی خستم هر روزم سر ان اس تی بهم استرس میدن دلم میخواد دنیا بیاد و بغل بگیرمش ...
کسی مثل من بوده چیکار کنم دردای واقعی بیاد سراغم
من پیاده روی دارم ورزش رو توپ و ورزشای لگنی دارم و...