یکی از اشناهامون بامن تو یه هفته بود سرکلاژ شده بود بچش امروز نمونده علتشو نمیدونم ولی مادرشوهر نفهمم همش میشینه پیش من تعریف میکنه بهم استرس میده بعد از بچه های عقب افتاده و اینا حرف میزنه چیکار کنم چی بگم بهش خیلی حالمو خراب میکنه😣

بگو من باردارم ببخشید ولی حرفاتون بهمم می‌ریزه
دیدی گوش نمیده نشین پیشش خب

تا میگه حرفو عوض کن که متوجه بشه خوشت نمیاد

منم سرکلاژ کردم 18هفته بودم
عزیزم میشه ازش بپرسی چرا بچه اش. نمونده

امان ارین ادمهای زبون نفهم
مستفیم بهش بگو اشتیاقی واسه شنیدن این حرفا نداری

بگو همه چی دست خدا هست بگو نیازی نیست تو احضار نظر بدی

عزیزم منم سرکلاژ کردم چند هفتش بود چرا نموند

استرس‌ بده‌ برات ب‌ شوهرت‌ بازبون‌ خوش‌ بگو‌ ک‌ ب‌. مادرش‌ بگه‌ خودتتم‌ ب‌ مادرشوهرت بگو دکتر‌ گفته‌ هیچ‌ استرسی‌ نباید‌ بهم‌ وارد‌ شه

اشکال نداره خاله منم همینطوره
بارداری دومش وقتی رفته بود ان تی فهمیده بود بچه سقط شده..دو روز مونده به سونو ان تی من برا من تعریف کرد..مردم و زنده شدم تا اون روز
اصلا برات اهمیتی نداشته باشه
وقتی پیشت حرف میزنه بگو برا من نگین اینارو

دقیقا یکی هم چند روز پیش که من سلفری داده بودم گفت بچه فلانی مشکل داشته مجبور شده سقط کنه،من کلی به هم ریختم و استرس گرفتم 🫠🫠

بگو پیش من از این چیزا حرف نزنین واسم خوب نیست استرسی میشم

چرا انقدر با مادوشوهراتون صميمي و رفت و آمد زيادي ميكنيد كه به خوان اين حرفارو بزنن