امشب خیلی دلم گرفته دیگه واقعاا درمونده شدم غم عالم وآدم ریخته سرم پسرموخدا بعد هشت سال باکلی دویدن ودوادکتربهم داد تا نه ماهی ک توشکمم بود ماهای اولش از ویار بدی ک داشتم چهارکیلوکم کردم ازاون ک بگذریم خون پشت جفت جنین بودو استراحت مطلق همه ی اوناروبجون خریدم ک فقط داشته باشمش سرزایمانم سرش گیرکرده بود ت کانال زایمان بهم گفتن ازدستش میدی وخداخواست بهش برم گردوندتا دوماه تنهادغدغم فقط کولیکش بود ک کاش تنهادغدغم میموند بعد اون چشماش میلرزید وحالت عادی نداشت شهرمونم کوچیک امکانات کافی نداره مجبورشدم ببرم شهردیگه پیش متخصص ته دلم ی امیدی داشتم ولی وقتی دکتربهم گفت خانوم بچتون دیدچشماش ضعیفه ونیستاگموس داره غم تمام عالم ریخت دلم دست وپام یخ شدعرق سردی روی پیشونیم نشست امیدوارم هیچ کس هیچ مادری بابچش امتحان نشه خلاصه دیگه بردم شهربزرگتربازم ت دلم ی امید داشتم بازم همین حرفاروبهم زدن از اون ب بعد کارمن شد ازشهر ب اون شهر برادوا درمون پسرم
ادامه پایین میزارم

۱۰ پاسخ

حالا پسرم عینکی شده و عینکشو ب چشمش نمیزاره بدش میاد حالا بازم ازهمه ی اینابخوام بگذرم تاخیرحرکتی هم داره هوشش خیلی خوبه حرف میزنه هرچی بگی تکرارمیکنه ولی هنوزراه نمیره دیگه ازحرفای اطرافیان خسته شدم بدم میادازشون مگ نمیدونن من مادرم دلم خیلی بیشتر ب حال بچم میسوزه چرا دلموخالی میکنن بهم متلک میگن واقعاا دیگه بریدم خدایا کاش پسرم راه بره خداایا خواهش میکنم ازت😭

دختر منم راه نمیره،ببرش کار درمانی،برای چشمش هم ببر تهران سلطان سنجری،تو جرراحی حرف اوله،زودار ببر شاید عمل کرد و دیگه بچه نیاز به عینک نداشت

عزیزم پسر منم راه می‌ره ی ماهه اما هنوز نمیتونه خودش پاشه چاره چیه باید بسازیم خودت و ناراحت نکن

عزیزم پسرت راه میره بهت قول میدم تو تاپیک قبل گفتی ک از وسایل میگیره و راه میره ینی مشکلی نداره فقط تاخیر داره بعدشم برات مهم نباشه حرفاشون مهم اینه بچت سالمه

عزیزم دختر منم همسن پسر شما بودزاه رفت جوش نزن
ولی ببین من همه کار کردم جواب زیاد نگرفتم تا دکتر بردم بهش شربت امگا ۳داد بعد دوهفته راه افتاد سانستول امگا ۳
800تومان ولی بخدا خیلی عالیه

مامان آریا من بچمو بردم دکتر گفت هنوز وقت داره الان از دیشب نگهش میدارم ی سه قدم اینا برمیداره .بردم دکتر ی ویتامین داده بهش .گفت زیاد عجله داری ببر کادر درمان .ولی گفت اگه نظر منو میخوای دوماه دیگه وقت داره

یکی از آشناهای خیلی نزدیکمون همش بچموبابچه خودشون مقایسه میکنن اونابچشون شش ماه کوچیکتره ازپسرم حالادیشب اومدن خونمون میگه نوه ی من با اون قدکوچیکش راه میره خو دست منه ک پسر من راه نمیره اگ دست من بود جونموفداش میکردم فقط راه بره

انشالله راه میره عزیزم،خدا لعنت کنه ادمای نفهمی ک ی مادر خسته رو اینقد اذیت میکنن🥲

اخی عزیزم ان شالله ک خیلی زود خوب بشه و دلت اروم
واقعا خیلی سخته

اخی عزیزم

سوال های مرتبط