شما هم اینو قبول دارید که هرکسی میتونه خیلی آزادانه به انتخاب خودش بچه اشو تربیت کنه؟من خیلی از اطرافیانم میشنوم که میگن وای چرا آنقدر میشینی بالا سر بچه باهاش بازی میکنی؟(دیگه نمیگن حتما لازمه که نشستم)مثلا دختر خواهر شوهرم1سال و 7 ماهشه با پیتزابر نزدیک بود سر پناهو ببره یعنی اگه بالا سرش نبودم..... یا میگن وای چقدر داریددخترتون رو لوس میکنید چرا؟ چون هم من هم پدرش خیلی سختی کشیدیم تا پناهو داشته باشیم به همین دلیل سریه سری مسائل با کسی تعارف نداریم سر پناه.شاید این روش تربیتی ما از نظر دیگران اشتباه باشه اما بنا به شرایط خودمون و زندگیمون اینو انتخاب کردیم چه درست چه غلط.مثلا پناه از روزی که آوردمش خونه از بیمارستان کلا با صداهای ناگهانی بلند مثل جیغ یا یهویی با صدای بلند حرف زدن باهاش میترسه گریه میکنه دیشب خاله های همسرم(که خیلی خشن با بچه ها رفتار میکنن) با صدای جیغ و بلند اومدن سمت پناه که بغلم بود پناهم زدزیر جیغ و تا آخر مهمونی بغل هیچکس بجز خودم آروم نمیشد بعدهرکسی نظری میداد یکی میگفت دلش درد میکنه، شیر میخواد، جاش خیسه درصورتیکه من دخترم رو خیلی خوب میشناسم از اینجور رفتار ها از اول میترسیده یا همه بهمون میگفتن خیلی دخترتون لوسه چرا دهنش همش بازه. یعنی فقط کم مونده بود بچه رو بندازن هوا نگیرن بیوفته زمین همین.مدام پناهو با پسر خاله همسرم که 6 ماهشه مقایسه میکردن و از خوبی های اون میگفتن و میگفتن که پناه خیلی بده نسبت به کارن واینکه چون نمیذاشتیم زیاد بچه تو دستشون اذیت بشه و سریع میگرفتیم ازشون میگفتن بابا مگه بچه شما عتیقه اس ناراحت میشدن ازمون دیگه رفتار های خشن و ترسناک خودشون رو نمیدیدن

۱۶ پاسخ

همه این چالش هارو داریم .یکی نیست بگه شما اگه خیلی بلد بودید بچه های خودتونو درست تربیت میکردید

یعنی بغل خودم پناه میخندید اما تا میرفت بغل اونا گریه میکرد بچم ترسیده بود ازشون با اینکه مدام صدای تی وی و آهنگ و سر و صدا زیاده تو خونمون و بهش عادت داره اما به صدای بلند و جیغ و بوس و گاز واکنش شدید نشون میده بعد میگن اه چه دختر لوسی آخه به تو چه تو برو بچه خودتو خشن و عصبی بزرگ کن من نمیخوام

منم خیلی برم میاد میگن مگه بوت تهفه اس اینجوری می‌کنی واقعا بعضیا خیلی رفتارشون با بچها بده

بگو دختر باید لطیف بار بیاد ن خشن
من و باباش اینجوری میپسندیم

والا مشکل منم همینع
خسته شدم از نظر دادن های الکیشون فقط باید یه چیزی بگن

واای دقیقاً دختر منم همینجوریه ، هر موقع خونه مادرشوهرم میرم هم شلوغ پلوغه هم هر کدومشون یه حرفی میزنن و نظر میدن راجب بچه

منم درگیر این مشکلات هستم
منم پسرمو راحت به دست نیاوردم
مثلا این طرف بهم میگن رفتی خونه مادرت دیگه نگو با بچه این کار بکن اون کار نکن
منم برگشتم گفتم من بین کسی فرق نمیزارم راحتی بچم برام مهمه
گفتن مگه ما ناراحت میکنیم اذیتش میکنیم
گفتم مهراد من خط قرمز من من هرجور صلاح بدونم میگم باهاش چطور رفتار بشه
میفهمم چی میگی والا همه جا فضول و آدم بیخود هست حالا بچت یه طور دیگه بود یه جور دیگه حرف مفت میزدن وا بده خواهر من که یه جور رفتار کردم همه میدونن من رو پسرم حساسم
پدر شوهرم کلا دوتا نوه شو عیب میزاره روش ولی تا حالا جرات نکرد به پسرم حرف بزنه میدونه من قاطی میکنم🤣

به منم میگن از بس پیشش نشستی دیگه به تو عادت کرده.... د آخه لامصب من مامانشم اگر منو نخواد توئه عتیقه رو که هیچ مشارکتی تو نگهداریش نداری بخواد؟! یا میگن زود برداشتی وقتی گریه می‌کنه الان زورش میاد که گریه کنه... یا میگن چقدر لوس... میخوان نازشو بکشند میچلوننش و بزرگ بوس و جیغ و داد بعد بچه‌امم گریه می‌کنه میگن آه عتیقه رو بزاریم تو کوچه منم بدم اومد گفتم نگگید بچه‌ها حالیشون میشه .... میگن این چه حالیه دوست دارم بهش بگم آره تو حالیته بعد تند تند برای اینکه حرص منو در بیارن میگن بندازیمش تو کوچه.... خداروشکر که رفت و امدمو کم کم کردم اگرنه بچه منم مثل بچه شما بود از سرو صدا بدش میاد

بخوای به ساز دیگران برقصی که عزیزم شاید خیلیا نخوان تو زنده باشی دور از جونت... من مادر شوهرم خیلی فضولی میکرد بچه من شیرخشکیه و اینا یبار گفت واسه راحتی خودت ک لباساتو درنیاری شیر ندی شیر خشکی شده یکی دوبار جواب ندادم بار اخر ک دیگ خونشونم نرفتم گفتم اول اینک تو همش باید ابجوش داشته باشی اب جوش سرد شده داشته باشی شیر خشک داشته باشی شیشه شیر داشته باشی هزار تا دنگ و فنگ داره شیر خشک اون سخت تره یا سینتو یک ثانیه ای دراری بکنی دهن بچه بعدش گفتم منه مادر مطمئن باش صلاح بچمو بیشتر از هر کسی میدونم و مطمئن باشید زهر نمیدم بچم بخوره بلاخره مادرشم دیگ پامو نذاشتم اونجا

عادت کردن ب نظر دادن و برچسب زدن و دخالت

🥴🥴🥴🥴🥴🥴چی بگم والا
همه از این مدلا دارن

بمنم خیلی میگن که وای دخترتو خیلی میپوشونی وای به بچه اب بده وای از هر غذایی میخوری بده بذار عادت کنه وای از بس گریه کرده زود برداشتی اینجور الان لوس شده توقع دارن بچه چهار ماه رو ول کنم تا گریه کنه همینطور هیم تیکه میندازن بهم تا جایی که بتونم جواب میدم یه جاهاییم کار خودمو میکنم میفهمن برام مهم نیست حرفاشون

اینجور ادما خیلی بیشعورن ... بزار هرچی میخوان بگن هرطور صلاح میدونی پیش برو تو هر کاریم بکنی اونا یه چیزی پیدامیکنن راجبش نظر منفی بدن

عزیزم هر کسی روش تربیتی خودش رو برای بچش داره کار اونا خیلی اشتباهه ک مقایسه کردن ، ولی ب این حرفا اصلا اهمیت نده و کار خودتون رو انجام بدین ، من همسرم هم خیلی رو دخترم حساسیم اجازه نمیدیم کسی اذیتش کنه و اتفاقا من دوست دارم دختر لوس باشه ب کسی هم ربطی نداره ، چون این زندگی خودمونه

ببین هرچقدر خودتو حساس ترنشون بدی بدتر میکنن.یه نمونه گفتم بوس از صوزت ممنوع دست زدن به صورت ممنوع دست وپاازاد برادر شوهرم تو دهنشو بوس کرد گفت چیکار میخوای بکنی.گفتم بوس مشکل نداره.اما اون بچس تو اگه تبخال داشته باشی ویروسشو منتقل میکنی بهش وگرنه بچس دوستش داری بوس میکنی بعد بیخیال شد🤣😂

گوش نده کار خودتو بکن

سوال های مرتبط

مامان JANA🎀✨️ مامان JANA🎀✨️ ۹ ماهگی
شیر مادر و شیرخشک کمکی
#پارت_اول
مامان هایی که از قبل من رو دارن میدونن که از ۱و نیم الی ۲ ماهگی بچه م یکی از دغدغه های اصلی‌م این بود که در کنار شیر خودم یک وعده یا دو وعده شیر خشک بدم اما فکر کنم یکی از بد قلق ترین فرشته ها فرشته کوچولوی من بود و به هیچ روشی شیر خشک رو قبول نمی‌کرد.

اول اینکه چرا از اول شیرخشک کمکی ندادم:

اگر بخواید شیرخشک کمکی بدید باید تا ۳ هفته اول تولد بچه بهش بدید واگرنه احتمال اینکه بعدش بگیره خیلی کمه چون به شیر مادر وابسته میشه و ممکنه بافت پلاستیک توی دهنش رو دوست نداشته باشه و یا اینکه از حالتی که یهو شیر زیاد وارد دهنش بشه بدش بیاد و بترسه و نتونه درست قورتش بده، حالا چرا من از اول ندادم، چون که تو زمان بارداری تصمیم گرفته بود فقط شیر خودم رو بچه بدم و با شیرخشک کاملا مخالف بودم گفتم تا خودم شیر دارم چرا شیرخشک بدم! بماند که بعدتر نظرم عوض شد، و اطرافیان!!! امان از اطرافیان !!! میگفتن چرا میخوای در حق این بچه ظلم کنی؟ میخوای شیرخشکیش کنی؟ هر چی میگفتم نه بابا فقط میخوام شبی ۳۰ سی سی بدم که هم راحت تر بخوابه هم بهتر وزن بگیره، میگفتن نه اگه شیرخشک بره تو دهنش دیگه شیر خودت رو نمیخوره! خلاصه عذاب وجدانی به جون من انداخته بودن که حتی وقتی به شیرخشک فکر میکردم با خودم میگفتم من چقدر مادر بدی هستم که میخوام با بچه م اینکارو بکنم!