امشب پسرم لج کردخونه مادربزرگش موندبرااولین بارشب پیشم نیست حس خیلی بدی همش تقصیرشوهرم بهش گف بمون اخ ب اوناوابستس دوست داشت بخوابع چقدخونه بدون بچهابی روح ودلمرده

چی میشه مگه عزیزم گاهی هم ب خودتون استراحت بدین . ماخودمونم بچه بودیم عاشق موندن خونه مادربزرگ بودیم سخت نگیر

دیکه از این به بعد برنامه تون همینه ما یه شب اونم خواب بود گذاشتیم طبقه پایین خونه پدرشوهرم شوهرم تنبلی کرد بغل کنه بیاره بالا خونه خودمون دیگه هر شب میره پایین می‌خوابه

من حتی یه شب هم نزاشتم الانم خودشون نمیمونن میگم بریم جلوتر از من دم درن
با اینکه عاشق مامانمن دیگه براشون قانون شده
اصلا نمیتونم اتاقشون جداست شبا دلم تنگ میشه چه برسه نباشن😥

توعم برو کیف کن با شوهری

منم دخترم پیش مامانم مبخابع