عصر با دخترم رفتیم بیرون یه ذره که رفتیم باد ملایمی شروع شد و یهو دخترم زد زیرگریه اونم درحد ده دیقه اصلا اروم نمیشد و من هاجوواج مونده بودم یهو چی شد اخه!
بعد دیدم لباسشو میکشه گفتم نکنه سردشه!!! یهو کاپشن پشمی شو از زیرکالسکه کشیدم بیرون و پوشیدم براش بعد چند دیقه اروم شد🙂
حالا خوب شد کاپشن برده بودم
هرچند یه دورس با یه بیلر بافت نازک تنش بود و من فکر میکردم براش کافیه ولی نبود! پارسال با همین لباسا وسط چله زمستون گوله گوله اشک میریخت چون گرمش بود امسال هنوز سرما شروع نشده گوله گوله اشک میریزه که سردمه!🫠 تو یک سال تغییر کرده برام عجیب بود
بچه های شمام اینجوری شدن؟ یا همونجوری که از روز اول بودن هنوزم هستن؟
حالا رفتیم بازار هممممه یجوری نگاه دخترم میکردن انگار شاخ داره🤣 اخه همه تن خودشون و بچه هاشون هنوز تی شرت یا یه بلوز نازک بود🤣
البته ادم وقتی راه میره گرمش میشه ولی خب دخترم فقط تو کالسکه میشینه یعنی وقتی بیرون میریم به زور از کالسکه پیاده‌ش میکنم واسه چند ثانیه🤣
قربونش برم به مامانش رفته 😬😁
دیگه براتون بگم اینقدر سردش شد از کنار خیابونم براش یه شال و کلاه بافت خریدم گذاشتم سرش 😁( من ساده خریدم مث عکس )
باید از این به بعد دیگه اماده بریم بیرون
و چقدر شال و کلاه بافت بچه زیاد شده
قیمتشم بنظر خوب بود از لحاظ کیفیت فکر کنم یکم ضعیفه
شهر شمام سرد شده؟ خوشبحال جنوبیا الان تازه هواشون خوب شده

تصویر
۱۲ پاسخ

ما همچنان کولر روشن😂😂

کی گفته هوا خوب شده عزیزم؟هنوز جهنمه.کولرا روشنه.
کلا ۲ ۳ ماه از سال هوا خوبه.بقیش مثل کوره ی اهن سوزیه.

ما مشهدبخاری روشن کردیم امشب بچه ها سردشون بود

امشب قزوین واقعا خیلی سرد بود کار خوبی کردی بچه رو پوشوندی
من که به نگاه مردم اهمیت نمیدم از اول مهر لباس گرم پوشیدم تا الان
راستی ۲۹ شهریور هم سرما خوردم😂

ما روزا گرمه در باز میزارم کولر جمع کردم گرمی هوا در حدی نیست ک کولر زد اما شبا و دم صبحا خیلی سرده بخاری میزنم

تصویر

اره جات خالی پیش ما الان دیگه کم کم هوا خوب میشه تاعید

والا اینجا نصف شب سرده ولی طول روز گرمه دخترمم گرمایی هست آستین دار میپوشونم ولی به کت اینا نرسیدیم هنوز....

ما بخاری روشن کردیم هوای شمال خیلی سرد شده

ما سه هفتست کلا کولر تعطیل
بیرون خنکه
اما باورت میشه واقعا خونهما سرده

ما هم تا کولر روشن نباشه پارسا نمیخوابه

دختر من از کولر متنفره تو ماشین اصلا نمیزاره روشن کنیم هی میگه سردمه

ماشبا کولرمیزنیم چندساعتی😂

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
من جدیدا علاوه‌بر چالشایی که داشتم به یه چالش سخت دیگه ای برخوردم 🤦🏻‍♀️
من از تابستون به اینور فقط روزی یکبار بیرون میریم با دخترکم
بعد فاصلمون تا یه پاساژ یا پارک نزدیک تقریبا ۲۰ دیقه پیاده رویه که حالا تا بریم و بیایم یه چیزی نزدیک ۳ ساعت طول میکشه
تو این سه ساعت دخترم نهااااااایت نیم ساعت از کالسکه ش پیاده میشه و هرکاری میکنم دیگه فقط میشینه 🫠
این به خودی خود بد نیست که اینقدر بیرون ارومه کنترل همه چیزو بدست دارم
بدیش اینکه من تا برسیم خونه هلاک میشم و اون هورمون دوپامینش میزنه بالا و حالا صد برابر انرژی داره و میگه بیا من بپربپر یا بدو بدو بازی کن 😖😩
قبلا که کوچولوتر بود بیشتر عاشق راه رفتن بود الان از دم در میگه سوار کالسکه میشم حتی حاضر نیست تا سرکوچه پیاده بیاد🥴
و از اونجایی که ما وسط بازاریم و همیشه کالسکه باید همراهمون باشه نمیشه هم سوار تاکسی چیزی شد ( درواقع برام سخته کالسکه جمع کنم بچه بدوبدو سوار کنم وووو)
من واقعا نمیدونم چیکار کنم که بیشتر راه بره
شما میدونید؟
اگه کالسکه هم نبرم میگه بغلم کن 🙄
مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
دخترم از ۹ -۱۰ ماهگی به بعد یهو اروم شد قبلش یکسره جیغ میزد شبانه روز ولی وقتی راه افتاد دیگه سرگرم شد و کمتر جیغوداد کرد تا همین یک ماه پیش که دوسالگی رو لمس کرد🥴
یعنی این بچه شب میخوابه صبح با یه شخصیت جدید بیدار میشه خیییلی برام عجیبه البته به علاوه کلی جیغ و لجبازی بی دلیل 🫠
قبلا فقط عروسکاشو بوس و ناز میکرد حالا هر روز که بیدار میشه یه چالش باهاشون داره یه روز دعواشون میکنه یه روز به من میگه از زبون فلان عروسک منو دعوا کن تا جوابتو بدم🤣 یه روز بپر بپر میکنه روش یه روز چشم یکیشونو میکنه ….
خلاصه که هر روز یه رفتار عجیب جدید داریم و من هر روز به این فکر میکنم اینایی که دوتا بچه این سنی دارن چیکار میکنن؟ 🤣 دخترمن تو تخیلاتش اون بچه رو نابود میکنه روزی صدبار حتی من گاهی عصبی و حرصی میشم که چرا عروسکتو اینقدر میزنی یا دعواش میکنی🤣
اون روز تلویزیون دوتا بچه کوچیک نشون میداد بهش گفتم نیکا توهم دوست داری نی نی داشته باشیم گفت اره خیلی دوست دارم میخوام بندازمش تو لباسشویی بعدم بذارمش رو رخت اویز بعدم بیارم از رو مبل پرتش کنم🙄😁
این روحیه از یه بچه اروم برام شوکه برانگیزه حالا فکرشو بکن بعضیا بچه اولشونم شیطونه دومی بدنیا میاد فقط میگم خدا بدادتون برسه
من با یدونه رد دادم🥴
شخصیت بچه های شمام هر روز تغییر میکنه ؟ حرفا و کارای عجیب میکنن غیر از لجبازیشون؟
مامان لنا سادات مامان لنا سادات ۲ سالگی
امروز دخترم دو ساله شد🥹
چقدر خون دل خوردم تا بزرگ شد چون بچم نارس بود ۳۳ هفته دنیا اومد خیلی سختی کشیدم و اذیت شدم
بماند از از وقتی باردار شدم تا همین الان بخاطر مشکلاتی که داشتم یه روز خوش ندیدم
از بارداریم که یه بار سه ماهم بود مج شوهرمو گرفتم
یه بار ۷ ماهم بود مچشو گرفتم که اخرشم منجر شد به زایمان زودرس من!
زایمان که کردم شوهرم ورشکست شد و چکای منو که همه رو خرج کرده بود برگشت خورد و من موندم و یه بچه ۳ ماهه و کلی بدهی و شکایت
با بچه کوچیک از شهرستان زدیم بیرون به امید اینکه کار کنه و بذهی هارو بده
اما دو ساله که هیچی تغییر نکرده
و من هر روز نگران تر و افسرده تر از دیروز که اینده دخترم چی میشه با یه مادر و پدر فراری از طلبکار😔
قراره زندگیم تبدیل بشه به قبل تولد ۲ سالگی لنا و بعد تولد ۲ سالگی لنا
به شوهرم و خانوادش یه هفته فرصت دادم بدهی های منو بدن
اگه ندن بچمو جگرگوشمو میذارم و میرم خودمو معرفی میکنم به کلانتری
یک میلیارد و پونصد با چکای من بدهی درست کرده 😞
الان خودشو خانواذش افتادن به التماس ک بخاطر بچه نرو
منم گفتم اتفاقا بخاطر بچه میرم که وس فردا بزرگتر شد نیان منو جلو چشماش ببرن😭
بدترین روزای عمرمو دارم میگذرونم خیلی برام دعا کنید
مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو