۱۰ پاسخ

ب هیچ عنوان

ن اصلا نمیتونم تنهاش بذارم خودشم بدون من عادت نداره

منکه ابدا نمیتونم ازش دور باشم دلشوره میگیرم

نهههه یه هفته خیلیهههه طاقت دوریشو ندارم

آره گذاشتم چند وقت پیش میخواستم برم کربلا یه هفته پیش مادر شوهرم بود . مشکلی هم پیش نیومد خیلی هم خوش گذشته بهش

خب مراسم چهارشنبه اس بعد جشنه بچه برو

اصلا نمیذاشتم تنها

اصلا با مدرسه صحبت کن ببین امکانش هست بندازن دوشنبه

نههههه اصلاااااا ... به کسی بچه رو نمیسپارم
بچه هم البته وابستگی شدید داره به من ..ازم دور نمیشه

اذیت میشه طفلی ، مخصوصا مدرسه هم باید بره، تو ذهنش میمونه

سوال های مرتبط

مامان دل آرام مامان دل آرام ۶ سالگی
فرزندپروری،فرزندپروری،فرزندپروری،فرزندپروری،فرزندپروری،فرزندپروری تب،تب،میگم مامانا تورو خدا صادقانه جواب بدید بااین شرایط من کسی دوباره واسه بچه دوم اقدام میکنه بانه،من شوهرم شغلش آزاد با پیکان وانت کار میکنه بار میبره اونم دل به خواهی یک وقت میبره یک وقت ۳ روز خونه میمونه نمیره بعضی صبح ها زود میره بیشتر روزا تا ۱۲ ظهر خوابه بد اصلا به هیچ وجه تو کارای خونه یا بچه داری کمکم نیست خانوادم شوهرم الان ۳ ساله که کل قطع رابطه هستیم یعنی اصلا نه اونا از ما خبر دارن نه ما از اونا مادر خودمم که دیابت داره واصلا حوصله هیچ کدوم از نوه هاشو نداره یعنی ۶ ماه خونه اش نریم زنگ نمیزنه بیایید اینجا یک خواهرم دادم که خودش دوتا پسر داره یکی ۱۰ ساله یکی هم ۶ ساله ولی از بچگی مشکل عقب ماندگی ذهنی داره رو اونم اصلا نمیتونم حساب کنم که کمکم باشه حالا موندم از یک طرف میگم فردا منو شوهرم نباشیم دخترم خیلی تنهاست هیچ کسی رو نداره از اینور هیچ کمکی ندارم حتی شوهرم که دارم باهاش زیر یک سقف زندگی میکنم اگه یک روز دخترم خدایی نکرده مریض بشه بهم میگه خودت میدونی به من ربط نداره در این حد تنهام دلم خیلی غصه داره شما جای من بودید چه کار می‌کردید ؟