از اول زایمان و شروع بچه داریم، همش یه چیزی بود که نذاره از مادر بودن اونطور که باید لذت ببرم
اولش که رادمهر رفت NICU
بعدش همش استرس تست ها به خاطر نارس بودنش
استرس وزن کمش
بعدش پس زدن سینه و شیر خشکی شدن و هنوز که هنوزه حرفا و طعنه های بقیه
از ۳ ماهگی از شیر خوردن افتادنش
از ۸ ماهگی از غذا افتادنش

همه اینا منو از یه مامان شاد و نرمال به یه مامان بی حوصله و افسرده تبدیل کرده
خستم انقدر میپزم و میریزم دور
شیر درست میکنم و میریزم دور اونم تو این شرایط که شیر به زور پیدا میشه

باز برای شنبه هفته آینده از یه دکتر دیگه وقت گرفتم ببرمش ببینم چرا شیر نمیخوره

خیلی خستم دیگه واقعا انقدر همه روز و شبم شده شیر و غذا نخوردن رادمهر🥺

موافقم باهات...خستگی نمیزاره لذت ببریم از این روزا

میفهمم چی میگی
🥲

عزیزم حالا اندفعه که میخوای بهش غذا بدی غذاهای انگشتی بده بزار جلوش شاید ترغیب بشه برای غذا خوردن بعد در حین اینکه داره بازی بازی میکنه و سعی میکنه برداره بزاره دهنش غذا بده اگه هم باز دیدی نمیخوره یه مدت غذاهای انگشتی بزار شاید بعدش اکی بشه

ای بخدا حرف دل بیشتر مامانا رو زدی منم با رفلاکس هیراد هنوز که هنوزه سرو کله میزنم با اینکه دارو میخوره گاهی خس خس می‌کنه بخدا خسته ترینم من هنوز ک هنوزه اروغشو میگیرم ....میگم حدیث جان شیر کم براش درست کن ولی زود زود امتحان کردی ک نخورد حداقل شیر کمی میریزی

واقعا اینقدر آلرژی و رفلاکس شایع هست دیگه من ناله نمی کنم همه همینن یه چند تایی اینطوری نیستن انگار

عزیزم⚘️⚘️⚘️ میفهممت

دقیقا منم همینطور بخدا منم هیچچچچ لذتی نبردم زردی کولیک رفلاکس دندون

دقیقا همین طوره منم بچم نارس بود و دستگاه رفت بعدش چشم پزشکی و سونو مغز و آزمایش بعد کولیک و رفلاکسش شروع شد دو ماه هست شیر فقط تو خواب میخوره که جدیدا تو خوابم پس میزنه غذا براش درست میکنم نمیخوره ولی غذای سفره خوب میخوره منم چند روزه از غذای خودمون بهش میدم

ای خدااااا چقدر هممون هم دردیم چقدر گناه داریم

من بچم از وقتی به غذا افتاد بیماری تنفسی گرفت نمی‌خورد همون یه ذره خون به دلم کرد فکر کن از اول تابستان تا الان یه چیزی بدم زود سرفه می‌کنه اونم خلطی چندبار فقط عکس گرفتم سونو چندبار دکتر بردم ذهنم درگیره دوست دارم بشینم زار زار گریه کنم بعضی وقتا دست به دامن خدا میشم میگم خدایا من چیکار کنم دیگه

خیلی سخته منم داغونم دخترم به دنیا اومد فرداش بستری شد به خاطر زردی بعد کولیک شدید جوری که نافش زد بیرون بی قراری و گریه های شدید تا صبح گریه میکرد یه ماهگی معلوم شد حساسیت به پروتئین گاوی داره بعد شروع رفلاکس ۵ ماهگی سینمو پس زد قبلشم با بدبختی شیر میخورد سر حساسیت شیرخشک رژیمی که پیدا نمیشد و ۶ ماهگی شروع آلرژی بعد درد دندون درآوردن و بی قراری شدید تو ۸ ماهگی باید ۳ بار غذای جدا درست کنم تو روز ایا بخوره یا نه جدیدا اصلا شیر نمیخوره با بدبختی تو خواب غذا درست نمیخوره که پسر کلاس اولی که باید به درساش برسم تغذیه و کارای اون شام و ناهار خونه دیگه کم آوردم