۴ پاسخ

چند ساعت درد طبیعی کشیدین؟ تولدش مبارک باشه

مبارکه چه جالب دختر منم ۱۷مهر.ساعت ۳ظهر بود فک انقد استرس اتاق عمل سزارین داشتم ساعت یادم رفت

عزیزمممممم انشالله خدا بهش عمری باعزت، پر از سلامتی و دلخوشی و ثروت عطاکنه 😍

عزیزم سالگرد مادر شدنت پیشاپیش مبارک😍🥹❤️

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱۴ ماهگی
پارسال این موقع ساعت 2 بعداظهر همسرم بهم پیام داد بریم بازار منم بهش گفتم باشه بعد ی دقیقه در جواب پیامم کیسه آبم پاره شد فک کردم ترشح دارم باز دوباره آب ریخت منم ب گریه افتادم گفتم مامان کیسه آبم پاره شد مامانم گفت ناراحت نشو هیچی نیس سریع ب همسرم زنگ زدم رفتیم بیمارستان اخه من هنوز ۳۵ هفته بودم خیلی ترسیدم پرستار گفت باید معاینه بشی نزاشتم انقد استرس داشتم اونم عصبانی شد گفت نمیزاره یکی دیگه منو معاینه کرد با بدبختی گذاشتم گفت هنوز ی سانت بازی برو بالا آمپول فشار میدیم بچه بیاری خلاصه من فقط گریه میکردم من تا اون شب فقط آب خارج میشد ازم با خون یهو نصفه شب ضربان قلب پسرم افت کرد پرستار ترسید گفت این دکتر کی میاد دوبار ضربان قلب پسرم افت کرد منم فقط گریه میکردم تا بالاخره صبح روز بعدش ساعت ۸ گفتن برو اتاق عمل اورژانسی باید عمل بشی ومن از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم چون از طبیعی میترسیدم خلاصه نگرانی خونواده هامون و خودم ک اون شب هیچکس نخوابید پسرم ساعت ۸ صبح بدنیا اومد تو این ی سالی ک گذشت خیلی چالش خیلی استرس داشتم ولی خداروشکر بابت وجودم پسرم تولد پسرم مبارک باشه😘😘😘
مامان شاهان مامان شاهان ۱۲ ماهگی
تجربه زایمان سخت#پارت یک
انگار همین دیروز بود🥹درحالی که یک سالو 14روز از زایمانم میگذره،4رم آذر ماه ساعت 9صب رفتیم بیمارستان کارای بستری انجام شد همون لحظه ک اتاقو نشونم دادم یه خانومی داشت درد زایمان میکشید!!دیگ نه میزاشتن گوشیم پیشم باشه نه همراهم از استرس داشتم میمرذم دو ساعتی گذشت تا اومدن آمپول درد بهم زدن من فک میکردم سرم تقویته😅
تا کم کم دردام شروع شد اولش مثل درد پرودی بدش خیلی شدید شد جوری که اصلا نه می‌تونستم بشینم نه دراز بکشم هیچی انگار کمرم از وسط داشت نصف میشد ،حالا قبلش ک اون بنده خدارو دیده بودم ک از درد داد میزد ت دلم گفتم وا من اصلااا اینجوری نمیکنم😂دیگ نمی‌دونستم قرار بیشتر درد بکشم😅😥
خلاصه هم زمان با من یه دختر خانوم دیگ ام آوردم یعنی ت یه اتاق سه نفر بودیم ،من فک میکردم دیگ دردم از این بیشتر نمیشه ولی هی بدتر میشد تا ساعت شد 4نیم ک اون خانومه ک از قبل بود زایمان کرد بعدش منو هی نیومدم معاینه میکردن هی الکی میگفتن دو سانتی س سانتی در حالی ک من یک سانت بودم...