مامانا من اومدم خونه مامانم از یک هفته قبل که وسایل بچه رو جمع کنیم و ببریم
تو این چند شب هم با شوهرم دعوام شد
الان میدونه امروز سیسمونی میبریم
ولی یه زنگ نزده از دستشم خیلی ناراحتم چیکار کنم
یه ساعت دیگه راه میوفتیم سبسمونی ببریم

نمیدونم ببین اگرمقصری شروع کننده بودی مرداازاینکه زن پیش قدم بشه دوست دارن بازبون خوب معذرت خواهی کن حالاشرایطم بدبوده حال روحیم بهم میریزه تودوران تومنوباید درک کنی
واگرم مقصراونه بگودرسته باهم مقهریم ماداریم میاییم احترام ماکه بهم ریخته داریم میاییم اگربشه حفظ ظاهرکن به احترام اوناتاباهم مشکلمون حل کنیم تاکدورتمون بیشترازاین نشه دوست ندارم این لحظه های شیرین بخاطرلج ولجبازی من وتوازبین بره وخاطره بدتوذهنمون جابندازه

هعی خواهر بیا باهم پامونو روبه قبله دراز کنیم
نازکش داری ناز کن نداری پاتو روبه قبله دراز کن
ازمنو تو دیگه گذشت خودت زنگش بزن ناراحتی هم نکن بخاطر اعصاب خودت
نمیدونم چی شد اینقد بی ارزش شدیم

بنظرم باپیامک هم شده باهم دعواراتموم کنیددرست نیست خانواده بریدخونتون وروی خوش نشون نده خیلی ناجوره

شاید یادش رفته خودت یه زنگ بزن حیف این روز قشنگه خاطره خوبی نسازی عزیزم

هیچی دیگه چه کاری ازت برمیاد یه پیام بهش بده بگو حداقل جلو مامانم اینا کوتاه بیا و آبرو داری کن🤣

که الان کنار هم باشید بعدا پشیمون نشید تنبیهشو بزار واسه بعد

بهش زنگ بزن خودت