۵ پاسخ

مشکل اینجاست که قبول دارن بچه‌داری سخته و از پس ده دقیقش برنمیان ولی از مادر بچه انتظار دارن چون مادره، باید بتونه و غرم نزنه🫠

شوهر من حرفه ای شده از من بهتر نگه میداره🤣🤣🤣🤣

اره والا من ب شوهرم میکم نگهش دار برم حموم. میرم حموم صداش میاد میکه بریم ببینم مامان چکار میکنه دوتایی میان در حموم. میکم مرض داری مگه میاریش الان باز من یادش میافتم میگه خودش خاست میکم دروغ نکو خودت سریع اوردیش

پریشب شوهرم گفت خودم بچه رو میبرم خانه بازی
بردش اونجا دمار باباشو دراورد.بعدشم گفته میز آبی میخوام.بردش بازار میگ‌توی مغازه همه چیو بهم ریخت دوچرخه هارو میکشید همش جیغ میزد....شوهرم گفت عصبی شدم اسباب بازیایی ک براش خریدم انداختم زمین...بعد تا خواست سوار ماشینش کنه بازم کلی جیغ و گریه از اونطرفم دزدگیر ماشین صداش قطع نمیشد
خلاصه شوهر من ک همیشه میگفت دخترم آرومه خوبه اذیت نمیکنه تو همش ب بچه چیز میگی و.....،ب غلط کردن افتاده بود

😂😂

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۱ سالگی
چقدر امشب دلم گرفت و دلم واسه خودم سوخت
چند شب پیش عروسی بودیم سامی همش چسبیده بود به من و نق میزد همه میزدن و میرقصیدن اما من نه با اینکه همسرم هم خیلی همراهی کرد
امشب رفتیم هایپر خرید کنیم مگه گذاشت همش نق ، گریه ، جیغ که بیام از تو سبد پایین. میزاشتمش پایین وایییی یه کارایی میکرد دست به همه چی میزد ، کف زمین می‌خوابید خداشاهده من گریم گرفت
ظهر هم زنداییم اومد خونمون انگار این وحشیا شده بود همه چیزو به هم میریخت، پرت میکرد ،یه کارایی میکرد که من متعجب بودم
با اینکه خیلی واسش تایم میزاریم باباش خیلی بیرون میبرتش، خونمون ویلاییه همش تو حیاط بازی میکنیم
هم روحی خسته ام
هم جسمی چون تپل هست ماشاالله بخدا هم من هم باباش از کمر درد و دست درد و زانو درد هر شب ناله میکنیم
شبا هم هزار بار بیدار. میشه
تا به این سن هر جا رفتم بچه ای شیطون تر از سامی ندیدم خدا شاهده
کاش خدا دلش واسم بسوزه یکم پسرمو صبور تر کنه
میدونممم همین که سالمه کافیه من با تمام وجود عاشق پسرمم ولی خیلی این روزا سخت میگذره
واسم دعا کنید.
اما
مامان نازگل مامان نازگل ۱ سالگی
خانما نازگل از خواب بیدار میشه نق نق غر غر میکنه دائم اصلا نمیدونم از چیزی میترسه هیچ بازی نمیکنه گوشه گیر شده امروز آنقدر با بدبختی بهش صبحانه ناهار دادم .فقط نق میزنه داد میزنه منم اعصابم ضعیف شده خیلی تحمل کردم یهو دیدم با شانه رفته سمت یخچال میکوبه منم یخچال ساید شوهرم بارها تاکید کرده ضربه نخوره دوباره ضربه زده توی همین حال بودم یهو داد زدم نازگل چیکار میکنی نزن تولسک اونم ترسید گریه جیغ منم فقط در حیرت یخچال کوبیده شده بودم میومد سمت نزدمش فقط از بغلم تردش کردم اونم اصرار داد بیاد بغلم ی الان رد شده خیلی داغونم چرا اینکار کردم .بخدا داغون شدم از طرفی مادر شوهرم خب بچه وابسته خودت کردی بزار بیاد خانه من از وابستگی در بیاد منم دلم نمیخاد بچم دو تربیته بشه .خدایا خودت بهم کمک کن بچه به این سن سال اعصاب نداره میزنه توش سرش مو میکشه داد میزنه جیغ میکشه ینی مشکلی داره این بچه بخدا من زیاد دعواش نکردم یا کاری نکردم عصبی بشه فقط گاهی توی خونه با شوهرم بحث داشتیم صدام بالا رفته