ادامه تجربه زایمانم...
سزارین کلا راحته تازه باوجود اینکه من انقباض بسیار شدید داشتم بخاطر مصرف داروهایی که داده بودن..
کلا سی ثانیه تو اتاق عمل ایرانو دیدم بعدم که تو ریکاوری اوردنش نتونست شیربخوره گفتن بی قراری میکنه بخاطر ریتم اکسیژن بستریش کردن.‌
دوبار تو ریکاوری ماساژ رحمی انجام دادن که خب بخاطر اسپاینال هیچی نفهمیدم.
سه بار دیگه هم تو بخش ماساژ دادن که اینجا دیگه بخشو رو سرم گذاشتم انقدر داد زدم😅😂
چون کل شب قبل انقباض و درد داشتم نتونسته بودم بخوابم بعد اتاق عمل تخت گرفتم خوابیدم تا زمانی که کاملا اثر بی حسب رفته بود و تو اووووج دردا بیدارشدم هر مسکن و مخدر و قرص و شیافی میدادن ذره ای دردمو کم نمیکرد،اصلا افتضاح بود.
تقریبا ساعت ۳ایران دنیا اومد و ساعت ۱۲شب اومدن سوندمو کشیدن که کم کم پاشم راه برم و نگم از درد و سوزش این قسمت..
رسما مرگ بود خیلیییی بد بود همش میگفتم خداروشکر بچه رو بستری کردن پیشم نیست با این دردام.
شب دوباره دوتا دیفلوفناک گرفتم (هم شیاف هم قرص) و امروز صبح که بیدارشدم انگار اصلا اون ادم قبلی نیستم..
از ۲۰نمره درد شاید ۵نمره داشتم، شکممو با شال بستم که روی بخیه هام وزن نیفته و تقریبا دوساعتی راه رفتم اونم به تنهایی😎
خلاصه امروز خیلی بهترم ولی همچنان دخترکمو ندیدم
کل دیروز هم ماماهمراهم کنارم بود واقعا خدا خیرش بده حتی تو اتاق عمل اومد باهام‌.

تصویر
۲۴ پاسخ

دقیقا ریز به ریز جذییات بعد عملت برام تداعی شدتوی دوتاسزارینم درکت میکنم خیلی سخته اونم فقط برا یروز روز بعد نصف بیشتر دردا کم میشه

🥲عکس بزار از ایران خانم ببینیمش ما بیشتر کنجکاو شدیم دیگه تحمل نداریم

الهی چقد خوشحال شدم که بالاخره زایدی🤩🤩

ان شاءالله به سلامتی باشه
گل دخترمونم خیلی زود مرخص کنن
ان شاءالله همیشه شاهد خنده هاشو خوشی‌های ایران خانوم باشی
ان شاءالله این دوره جدید زندگیت خیلی واست راحت باشه 🌺🤩💝

بی حسی یا بی هوشی کامل شدی؟
واینکه بعدازعمل وتوریکاوری ماساژ رحمی میدن دیگه چرا ۳بار دیگه توی بخش اومدن برا ماساژ رحمی اینقدر زیاددد🥲🥲😨😨؟؟؟

وای خدا من چقدر از سوند میترسم این چیه دیگ خدایا از سزارین نمیترسم ار سوند چرا خیلی وحشتناک

یعنی من برای سه شنبه پمپ درد بگیرم؟

عزیزم یاد عمل اسلیوم افتادم چیزایی که تعریف کردی با این تفاوت که من جای بخیه ام درد نمی کرد معده ام داخل درد می کرد و هیچ دارو و مسکن و مخدری ام روم تاثیر نداشت😅 پرستارا می گفتن چون میگرن داشتی و مسکن زیاد استفاده می کردی دارو ها روت تاثیر نداره

واسه منم قرار بود بعد دو ساعت برم سزارین که پسر افتخار داد طبیعی بدنیا اومد.سخته درد دو تا زایمانم تجربه کنی.فقط به خودت زیاد فشار نیار ،مواظب بخیه هات هم باش تا زودتر خوب بشی

عزیزم قدم نو رسیدت مبارک باشه 🥰🥰

خدارو شکر بسلامتی زایمان کردی این روز ها فقط خاطره میشن😘😘😘

قدمش مبارکه عزیزم بسلامتی 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

ماماناچراعکس پای بچم من ندارم توبیمارستان تامین زایمان کردم

پریسا جانم مبااااااارک جونم

عزیزم مبارک باشه
طبیعی این قسمتش خیلی بده ک دردو بکشی اخرم‌بری سزارین
من میخواستم ویبک کنم ولی ازاین مورد خیلی میترسیدم دکترمم گف احتمالس ریاده ک این اتفاق بیفته دیگ بیخیال شدم گفتم نامه سزارین بده بره😂

همون اولش باید فکر زایمان سزارین میکردی اقدم خودتو زجر نمیدادی😂بازم خدارشکر بخیر گذه چند هفته چند روز بودی

انشاالله ایران جون و با حال خوب بغل بگیری عزیزم میدونم از اون مامانای خوب ومهربون هستی

راستی شکم بند بگیر ببین خییییلی تاثیر داره تو راه رفتنت اصلا اون آدم سابق نیستی

راستی مبارک باشه قدم ایران خانم✨🥹💋

دقیقا زایمان دومم منم اینجوری بود
منم تا رسیدم تو بخش کلییییی مسکن خوردم
فک کن اون لحظه میگرنتم ولت نکنه😐

مبارک باشه گلی انشالله ب زودی ایران خانمو میارن پیشت و با تمام حس‌مادرانه بغلش میکنی و نازش میکنی🥹 برای منم دعا کن ب موقع زایمان کنم

وووی ترسیدم از سزارین 😭 ماساژ شکمی و راه رفتن بعدش🤦🏻‍♀️ یعنی داروهای مسکن هم جواب نمیده؟

حالا اگ پمپ میگرفتی انقد درد نمیکشیدی بعد بیحسی

مراقب خودت باش

عزیزم مبارک باشه. خوشبختیش رو ببینی

سوال های مرتبط

مامان نیلا🐥 مامان نیلا🐥 روزهای ابتدایی تولد
خب پارت دو داستان سزارین
وارد اتاق عمل شدم نگم که چه استرسی داشتم و مثل بید میلرزیدم منو تحویل اتاق عمل دادن مستقیم رفتم رو تخت اتاق عمل نشستم آمپول بی حسی به کمرم زدن و اصلااااا هیچی حس نکردم واقعا خیلی خوب بود و اصلا درد نداره نگران نباشید
آروم کمکم کردن خوابیدم دستامو بستن پرده رو کشیدن و دکترم کارو شروع کرد همش حس میکردم دکترم داره با شکمم کشتی میگیره 😅 یعنی فشار رو حس میکنید ولی به هیچ وجه متوجه درد نمیشید
دخترم به دنیا اومد آوردن نشونم دادن و بردنش کاراشو انجام بدن
دکتر منم داشت بخیه میزد و من همینجوری داشتم میلرزیدم بهم آمپول زدن لرزشام رفت و عملم تموم شد بردنم ریکاوری تو ریکاوری یه بار ماما شکممو فشار داد یه بار دکتر که بی‌حس بودم متوجه نشدم بعد که حسم رفت ماما اومد گف باید ماساژ بدم منم سفت‌ دستشو گرفتم و نمیذاشتم چون خیلی ترسیده بودم اما آروم فشار داد و خیلی درد نداشت
موقع تحویل به بخش هم دوباره پرستاری که اومده بود منو تحویل بگیره فشار داد که اونم درد نداشت البته درد داشتااا ولی قابل تحمل بود
پارت بعدی رو هم سعی میکنم زود بذارم از لحظه ای که وارد بخش شدم
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۱ ماهگی
مامان آیسا💖✨ مامان آیسا💖✨ ۴ ماهگی
تجربه زایمان #2✨
دیگه دکتر رسید از اتاق عمل زنگ زدن سریع بیارینش ،، منو با ویلچر بردن اتاق عمل تو تریاژ برام سوند وصل کرده بودن که اونم درد داشت،، دیگه رفتم رو تخت نشستم بهم گفت خم شو برا آمپول ،، ببینید اصلاااا بخدا درد نداشت دردش مثل همون آمپول معمولیه شما هیچی نمیفهمین ،، آمپول ک زد من دراز کشیدم بعد چند ثانیه پاهام سر و سنگین شد که نمیشد تکونشون بدی،، دکتر با دستیار عمل شروع کردن بعد ۵ دقیقه صدا دخترم پیچید تو اتاق ساعت ۱ و نیم به دنیا امد،، هم دکتر هم پرسنل اتاق عمل میگفتن دخترت خیلی واسه تاریخ ۴.۴.۴ عجله داشته نتونست ازش بگذره 😂😂
دیگه چون خونریزی داشتم یکم پروسه بخیه اینا طول کشید ،، حالت تهوع ام داشتم ،، فشارمم یهو بالا پایین میشد هی حالم بد میشد بهم انواع سرم و آمپول میزدن ..تا اینکه تموم شد و رفتیم ریکاوری.. ماساژ رحمی تو اتاق عمل انجام شد .. تو ریکاوری ام دوبار فشار دادن ک من متوجه نشدم بعد یه ساعت تقریبا ساعت ۳ شب رفتیم بخش،، اینم بگم من پمپ دردم داشتم..بخایی حساب کنی تا ساعتا ۱ ظهر من هنوز بی حس بودم دردی متوجه نمیشدم
بعد اونم با پمپ درد و شیاف واقعا قابل تحمل بود ،، موقع راه رفتنم نمیگم خیلییی راحت بود
ولی خب اونقدر سخت نبود که نشه تحملش کرد..
مامان رادوین مامان رادوین ۶ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمانم‌☺️
من ۱۱ ام بدون هیچ دردی بستری شدم،چون طبق سونو حرکات بچم کم شده بود،به دکترم هم گفتم و گفتش که باید بستری شم تا قرص بزارن و این کارا
خلاصه من صبح پنجشنبه ساعت ۱۱٫۳۰ بستری شدم
اومدن و برام سرم اینا وصل کردن،قرص زیر زبونی دوبار گذاشتن
همزمان ان اس تی هم مرتب می‌گرفتن
همه تعجب کرده بودن که چرا دردم نمیگیره،یه دارو هم تو سرم زدن که تزریق میشد بهم اما تاثیری نداشت
خلاصه اومدن کیسه ابم پاره کردن که من یکم تازه انقباض حس میکردم
دیگه یه دفعه دکترم گفت که اتاق عمل کنین و سزارین میکنم
منی که تو عمرم اولین بار بود سِرم میزدن،یهویی رفتم اتاق عمل🥲
دیگه سزارین شدم و از عملمم تا اینجا خیلی راضی ام
تو بیمارستان پمپ درد داشتم و خونه از شیاف استفاده میکنم
سوند و آمپول کمر واقعا اصلا درد نداشت
شکمم تو بی حسی کامل تو ریکاوری دوبار فشار دادن
خلاصه اینکه پسر کوچولوی ما ۱۱ اردیبهشت دقیقا ساعت ۸ شب بدنیا اومد🥹با وزن ۳٫۴۰۰
این روزها و لحظات قشنگ رو برای تموم کسایی که چشم انتظارن،ارزومندم
انشالله که به زودی زود خدا دامنشون رو سبز کنه💚
مامان رادمان💙 مامان رادمان💙 ۱ ماهگی
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۵ ماهگی
*پارت ششم*


منو بردن ریکاوری و به شدت اونجا چون سرد بود با اینکه پتو هم داشتم لرز کرده بودم...
بعد یه خانم اومد حالمو پرسید و یکم شروع کرد شکممو تا اونجا که میتونست چلوند و ماساژ داد در حد چند ثانیه.. چون هنوز بی حس بودم چیزی زیاد درد حس نکردم..

بعد دوتا نوزاد انگار تو ریکاوری بودن صدای یکی آرومتر بود صدای یکی جیغ وحشتناک که فهمیدم اون جیغ جیغو بچه منه🤣🤣

آوردن گذاشتنش رو سینم و سینمو یکم مک زد و یکم آروم شد بعد دوباره بردش...

حدود ۱ ساعت تو بخش ریکاوری بودیم که بعد اومدن و منو دیگه ببرن بخش..
همون قسمت خروجی دوباره یه خانم دیگه اومد منو ماساژ رحمی داد که دروغ نگم اون وحشتناک درد داشت چون بی حسی رفته بود
البته از اتاق عمل پمپ درد هم داشتم دردی حس نمیکردم تا اینکه شکممو ماساژ دادن..

بعد بچه رو روی سینم گذاشتن و من اونجا تازه اشک شوق ریختم که واقعا این بچه و زحمات ۹ ماهه ی منه روی سینمه🥹🥹🥹

همینطور که منو میبردن یهو همسرم و مامانمو و بابامو بالا سرم دیدن و کلی مبارک باشه و قربون صدقه منو بچه رفتن منم هم میخندیدم هم اشک میریختم😅

دیگه منو بردن تو اتاقم و بچه رو هم گذاشتن توی تخت شیشه ای کنارم که هر از گاهی بهش شیر بدم..

منم هی نگاهش میکردم باورم نمیشد این فسقلی از شکم من درومده🥹🥹

خلاصه هی پرستارا میومدن بهم سر میزدن، یکی برام غذا میاورد، یکی سرم میزدم، یکی کارهای لازم بعد عمل اومد بهم گفت، یکی کمکم می‌کرد راه برم...
از برخورد پرسنل واقعا راضی بودم و رسیدگیشون خیلی خوب بود🌸🌸
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۲ ماهگی
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان جانان و ژوان مامان جانان و ژوان ۳ ماهگی
بعدم رفتم بخش و گان پوشیدم و با همسرم و مادرا خداحافظی کردم رفتم اتاق عمل
ساعت حدود هشت و ربع بود که رفتم داخل اتاق عمل خانم دکتر مهربونم هم بودن کلی خوش و بش کردن بعدم پروسه بی حسی انجام شد و ساعت هشت و پنجاه و پنج دقیقه دخترم به دنیا اومد که همسرم رو پیج کردن اومد بالا ناف رو برید و نی نی رو دید بعدم خون بند ناف رو گرفت و برد داد به نماینده رویان
بعد منو بردن ریکاوری تا اینجا همه چی تو بی درد ترین حالت ممکنه بود ولی تو ریکاوری که بی حسی رفت و ماساژ رحم دادن رفتم اون دنیا و اومدم از درد🥲🥲 بعد رفتیم بخش من اتاق خصوصی میخواستم که پر بود ولی از شانسم اتاقم دو تخته بود که اون شب کسی بستری نشد .
از،ساعت حدود ده تا سه دو سه بار باز اومدن ماساژ رحم که من هربار وفات پیدا میکردم😂 ساعت سه ساعت ملاقات بود که جانان اومد دیدن خواهرش😍 تو اون تایم یه خانمی اومد گفت من پزشک فیزیوتراپیم و در حد ۴_۵ دقیقه چهارتا ورزش گفت انجام بده تو دوران شیردهی و رفت بعد باز یکی دیگه اومد گفت من روانشناسم و پنج دقیقه در مورد افسردگی بعد از زایمان و برخورد با بچه اول و ... حرف زد رفت و در اخر هم متخصص داخلی همون دم در اومد گفت ازمایشا خوب بوده و رفت
مامان معجزه مامان معجزه ۲ ماهگی
تجربم از عمل سزارین

فوق العاده عمل راحتی بود
انقد نظرات منفی بود ک واقعا ترس افتاده بود ب جونم
اول رفتم با نامه بستری پذیرش شدم تو بیمارستان
منو منتقل کردن به بخشی که قبل رفتن ب اتاق سوالات پزشکی پرسیده میشه پرونده کامل میشه لباس عمل پوشیده میشه و بعد منتقل میکنن به اتاق عمل
دراز کشیدم رو تخت و بردنم ب اتاق عمل
اصلا جای ترسناک و عجیبی نبود
گذاشتنم رو تخت اونجا همه باهام سلام کردن و خوسرو بودن احساس ارامش دادن
بعدش گفتن بشین و نفس عمیق بکش و اسپاینال انجام دادن
فوری پاهام گرم شد و دیگه حسشون نکردم
یکم تهوع گرفتم حین عمل ک گفتن بخاطر اسپاینال افت فشار داریم و سریع برام دارو تزریق کردن تو سرم و خوب شدم
از دکتر بیهوشی پرسیدم عمل شروع شده ؟؟ گفت اررره دختر دیگه داره بچت بدنیا میاد😍😍 و بعد ۲ دقیقه صدا گریشو و خودشو دیدم و میتونم بگم بهترین اتفاق دنیاااااا بود

بعدش مارو بردن ریکاوری حدود ۱ ساعت اونجا بودیم
و بعد هم رفتیم بخش
وقتی تو ریکاوری بودم کم کم داشتم درد رو حس میکردم ولی در حد پریودی بود شکمم رو ماساژ دادن و رفتیم بخش
یکم دردا بیشتر شد ک برام هی شیاف میزاشتن و کاملا قابل تحمل بوود

فرداش هم مرخص شدم و اومدم خونه ازون روز خودم خیلی کارای دخترمو میکنم با اینکه مامانمم هست ولی خودمم سرپا هستم
و میتونم بگم کاملا راضیم از سزارین👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻