۱۲ پاسخ

عزیزم این شر بودن نیس
این پرخاشگری و عصبی بودنه
سعی کن حتما با مشاور کودک صحبت کنی تا بهت راه حل بده
ولی بنظرم این سن دیگه تنبیه رو متوجه میشن
چن روز محرومش کن از مهد شاید متوجه رفتارش شد و بهتر شد

حالا که مهد رو دوس داره دو سه روز نفرستش بگو تا وقتی که دوستات اذیت کنی نمیتونی بری بعد هم ازش قول بگیر که دیگه کسی رو اذیت نکنه بگو اگه پسر خوبی باشی برات جایزه میخرم اگه خوب شد یه جایزه ای که دوس داره براش بگیر تا دیگه کارشو تکرار نکنه

عزیزم حتما پیش یه مشاور کودک خوب ببر احتمالا بیش فعاله

عزیزم شما مدام دعوایا کتکش نمیزنی؟اخه ی دختر بچه اینجوری دیدم که بچه ها رو میزد بعدکه رفتار مادرشو دقت کردیم مدام بچرو میزد یا تحقیرمیکرد

فقط ی راه حال داره ک اون رو تنبحش کنی نفرستی مهد ک دیگ این کارو نکنه بگووو اگ این کارو بکنی بی سواد میشی کسی دوست نداره تشویقش کن ببین کی رو بیشتر دوس داره مثلا باباش باهاش حرفبزنه

حتحا با مشاور صحبت کن

عزیزم اگه صلاح میدونی یه وقت مغز و اعصاب بگیر و ببرش چون بعضی بچه ها بیش فعالی عصبی دارن و حل شدن به اگه بمونه بده

هر چی باهاش بشی رابطش با تو خوب میشه
فقط راهشو بلد نیستی
زیاد بکن ونکن نگو
فقط جای که جونش در خطره به زبون بیاد
بهش بگو با داد زدن مشکل حل نمیشه بیا باهم حرف بزنیم
باهاش همدردی کن
بگو منم کوچیک بودم مثل خودت رفتار میکردم بعد مامانم بهم گفت اگر از چیزی ناراحتی بهتر در موردش حرف بزنیم
و من حرف زدم مشکلم حل شد

با چندروز فرستادن درست نمیشه. شاید با بچه ها بازی نکرده که براش تازگی داره نمیدونه چجور رفتار کنه

نمیدونم عزیزم منم پسرم خیلی شیطونه ولی فقط برا منه بدبخت به دیگران کاری نداره شکر خدا
بهش بگو دوست داری بقیه هم تو رو بزنن
میخای من تو رو بزنم ببینی چقدر درد داره
دوستات دردشون میگیره
مامان باباشون میان تو رو میزننا

نه ولش کن تنبه اش نکنی پسر باید شر باشه ماشالله به جونش

اتتتن

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامان Lia&Dia مامان Lia&Dia ۴ سالگی
بچه ها چرا من آرامش ندارم
مدام یه دلشوره ای ته دالم هست
یا بچه ها که میخوابم صبح تا شب رو با خودم مرور میکنم تا یه چیزی بالاخره پیدا میکنم که گیر بدم به خودم عذاب وجدان بدم که مادر خوبی نیستم یا چرا فلان موقع فلان چیزو به بچه گفتی با اینکه همش با خودم درگیرم و صبوری میکنم خودخوری میکنم ولی به بچه سخت نمیگیرم
ولی خب آدمیزاد یه وقتایی هم قبرش تموم میشه ولی این حق رو به خودم نمیدم

شوهرمم مدام غر میزنه یا مثل یه بچه کوچیک مدام رسیدگی میخواد یا از بچه داری م ایراد میگیره میخ لوسشون نکن تقصیر توعه که میچسبن بهت تقصیر توعه با هم دعوا میکنن تقصیر توعه فلان بیشتر
بخدا دارم دیونه میشم تحت این فشار

خدایا چقدر بچه پشت هم سخته
دختر بزرگمم وقتی دوسال و نیکش بود خواهرش دنیا اومد بهش گفتیم از بیمارستان آجی خریدیم برات به خاطر همون فکر میکنه بچه ها رو از بیمارستان می‌خرم وقتی با خواهرش بدرفتاری میکنه باباش میگه میبرم خواهران پس میدم اینم ناراحت میشه و گریه
امروز خیلی اذیتم کرد یه کم از کوره در رفتم گریه میکنه مامان منو پس ندی بیمارستان هاااا
منم گفتم مه کلم نه عزیزم هیچ وقت پست نمیدم بعدم گفتم بیمارستان بچه ها رو پس نمیگره فقط میفروشه

میخوام به زبون بچه گونه بهش بگم که بچه ها از شکم مامانشون میان چطوری بگم ؟!؟شماها چطوری گفتید😔

خیلی ناراحتم مدام فکر میکنم واسه یکیشون کم گذاشتم
😭