خانما دلمم یجوری گرفته که نگوو دوستم بارداره بعد امشب بحث بچه داری سختیش شد دوستم گفت من کاش بچم به دنیا بیاد راحت ترم بارداری خیلی سخته گفتم نگو بچه داری واقعا سخته بابد از صبح دنبالشون باشی حواست بهشون باشه تا شب گفت نه اخه من حوصله دارم نمیدونمم شاید من حوصله ندارم شاید من برای بچم وقت نمیزارم احساس کردم مادر بدیم که گله کردم🥲🥲🥲

خب منم رو حوصله و اعصاب خودم خیلی حساب کرده بودم منم مثه دوستت فک میکردم خیلی حوصله دارم ولی چیزی نبود که فکرشو میکردم

ببین بهترین مادر دنیا هم باشی بازم حس ناکافی بودن میاد سراغ ات این حس تو وجود هممون هست

اصلا اینجور نگو منم گاهی حس میکنم کم کاری می‌کنم واسش
ولی اینطور نیست ما واقعا داریم صدمونو میزاریم

۶ ماه دیگه حالش رو بپرس جانم
الکی هم غذاب وجدان نگیر
اون روز ب کیارش میگم عاشقتم نفس منی فقط گاهی مامان رو اذیت میکنی
مامانم برگشته میگه این بچه هیچ اذیتی نداره تو حال و حوصله نداری
من هیچی نگفتم چون دیدم لحظه‌هایی ک خودش یهو کلافه میشه از دست کیارش
کلا رسم زندگی همینه جانه دلم

والا ما هم باردار بودیم از همین حرفا میزدیم
حالا دو روز دیگش میبینی

بزاربچه اش بدنیا بیاد بعد بیین اونم حوصله داره یا نت

حالا اون بنده خدا هم از آینده خبر نداره که
حتما بارداری سختی داره ولی نمیدونه بچه دادی سختتره گاها

درسته بچه داری سخته ولی من اصلا دوران بارداری رو دوست ندارم

بزار بیاد یه دو شب بیدار بمونه بهش سلام کن

خب پس خبر نداره که بچه داری چ سختی های داره هر روز هر ساعتش هر دقیقه اش یه چالش داره

نه ماهم ادیم خسته میشیم به این دلیل نیست که بچمونو دوس نداریم فقط این خیلی بده که چون اسممون مادره حق نداریم گله کنیم نگران نباش بخاطر اینه خیلی فشار رومونه دوستتم هنوز به دنیا نیومده بچش قوی ترین ادماهم یه تایم خسته میشن

زر میزنه.توهم بارداری گرفته فکر کرده میشه مادرنمونه.مادر معمولی ما هستیم دیگه که همه داغونم الکی عذاب وجدان نگیر همه عین توییم

دوستت بچه اولش هست؟

بنظرم آدم هرچقدرم حوصله داشته باشه بازم یه جایی کم میاره

بیخیال حرفش یادت باشه منم فکرمیکردم خیلی حوصله دارم توهم زده بزار بیاد اونوقت بگه