چقدر معتقدین که بچه باید باتوجه به جنسیتش الگوی پدرانه یا مادرانه دنبال کنه؟
امروز که رفته بودیم بیرون یه قسمتی بود که برای بچه ها گذاشته بودن شبیه خانه بازی، همسرم ازم خواست بشینم با پسرم دوتایی رفتن بازی کنن از دور که داشتم نگا میکردم پسرم چقدر شادتر بود و بهش خوش می‌گذشت کل دست و لباساشو می‌مالید اینور اونور ، خودش پخش زمین بود ، غش غش می‌خندید، میدوید همسرمم مراقبش بود اما حس کردم که چقدر بهش قدرت استقلال داده و از نظر من کارایی که خطرناکه از نظر ایشون نیس... اگه من بودم قطعا همش حواسم بود که خودشو کثیف نکنه یا دستمو ول نکنه چیزی خواست سوارشه بگیرمش سمت بچه ها نره مبادا سرماخوردگی داشته باشن..یه روز که با استادم که تخصص روانشناسی بالینی کودک داره درمورد رابطم با پسرم توضیح دادم بهم گفت رابطش با پدرش خوبه چون اون حس مستقل شدن و مالکیت بهش میده اما تو بهش گیر میدی🥲 وقتی فک کردم چقدر حق بود حرفاش...

تصویر
۱۲ پاسخ

حالا برا ما برعکسه دخترم پیش من آزاد تر شادتره،
باباش براش وقت نمیزارع حتی وقتایی که خونس با دخترم وقت نمیگذرونه همش بهونه میاره که بازی نکنه باهاش، اما چون من وقت میزارم به سلیقه بچه احترام میزارم بیشتر به من وابستس

عزیزم همه ی این چیزایی که گفتین فارق از جنسیت هردوشون نیاز دارن،بچه ها حس استقلال، قدرت و امنیت رو از پدرشون و دقت ظرافت وو‌همینطورفتارهای عاطفی مثلا ابراز محبت،همدردی و ....رو از مادرانشون یادمیگیرن و این یادگرفتن اینطوری نیستن که بشه با کلام آموزش داد..بچه ها اینچیزا رو چشمی و حسی از رفتار پدرومادر درک و دریافت میکنن..و من از ته دل آرزو میکنم انشاءالله تموم پدرومادرها آدمای اَمنی برای بچه هامون باشن تا بتونن این حس ها رو به درستی بهشون منتقل کنن🤲🏻💖🌱

میدونی پسر بزرگم وقتی این سنی بود پدرش همش سرکار بود و وقتی برا گذروندن باهاش نداشت الان پسرم ۱۲ سالشه هنوزم چیزی تو مدرسه بشه مشکلی داشته باشه میاد به من میگه به پدرش نمیگه و مشاور گفت این بده بعد از یه سنی دیگه باید با پدرش راحتر باشه و فکر میکنم همش برمیگرده به بچگی

حالا اراز برعکسه من خودم میزارم همه چیو تجربه کنه تو کیفم لباس واسش همیشه دارم راحت میبرم ماشین عوض میکنم ولی میزارم لذتشو ببره

شوهرت مثل منه وتو مثل شوهرم توروخدا خودتوتغییربده بخاطر بچه

دقیقا همینه که کفتی ما مادرا انگار وسواس داریم دست خودمون نیست

پسر منم دوس داره با شوهرم بیشتر وقت بگذرونه و بازی کنه

دقیقا پسر من بال بال میزنه تا باباش بیاد چون بازیهای با من آروم و نشستنیه بازیهای با باباش کلا خونه رو هواست

عزیزم اینجا بستنی وحیده؟

پسر منم هر کاری باباش بکنه اونو تقلید می‌کنه حتی طرز نشستن
باباش ورزش کنه زود پا میشه با اون
پسرا خیلی از باباهاشون الگو میگیرن
پسر منم با باباش خیلی بازی می‌کنه اگه خونه باشه
و همیشه به شوهرم میگم مواظب رفتار و حرفات باش چون رایان همشون ضبط میکنه

کلا پسر بلید با پدرش بیشتر وقت بگذرونه بیرون بره رفتار مردا با پسراشون متفاوت از رفتار مادر با پسره
شوهذم خیلی وقت نداره ولی اون تایمی که هست ذو حنما می‌فرستم دوتایی‌ برن بیرون
پسر باید مردانه بار بیاد

دقیقا منم مثل توام و شوهرم مثل شوهرت پرنسا کنار شوهرم شاد تره

سوال های مرتبط

مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱ سالگی
رفته بودم باغ کتاب هیما رو بردم خانه بازی
همزمان با ما یه پسر بچه اومد ۲ سالش بود تقریبا هم سن هیما
از وقتی اومدم قشنگ نشست یه جا شروع کرد به بازی کردن با اسباب بازی‌ها از جاشم تکون نمی‌خورد مامانشم که یه دور رفت پیشش نشست به مامانش گفت برو می‌گفت نیا پیش من
حالا هیما دائماً دست منو گرفته بود و به من می‌گفت بیا با همدیگه باید بازی کنیم و اصلاً تنهایی بازی نمی‌کرد!
به مامانش گفتم چیکار کردی انقدر راحت با خودش بازی می‌کنه گفت هیچ کار خاصی نکردم ولی از بچگی کلاً خیلی مستقله و خودش بازی می‌کنه به منم میگه دخالت نکن ی می‌گفت من خودم برای اینکه احساس کنه که من پیششم هی میرم پیشش می‌شینم ولی پسرم دائما خودش دوست داره با خودش بازی کنه منم کلی می‌تونم آشپزی‌های رنگی و جالب انجام بدم!!!
یعنی عمیقاً بهش حسودیم شد و اونجا بود که فکر کردم یعنی فقط هیما اینجوریه؟! الان مثلاً نمی‌ذاره من روی مبل بشینم میگه باید روی زمین بشینی کنار من تا من یکم بازی کنم تازه اینکه خیلی خوبه معمولاً همش میگه بغلم کن یا بیا باهام بازی کن🥲
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣