۱۷ پاسخ

مامانا طبقه نظرات دکترا معرفی که قبولشون دارم راهکارشو بهتون میگم چند هفته امتحان کنید انشاءالله نتیجه بگیرید، بچه رو هر روز ظهر ببرید بیرون یک ساعت افتاب بهش بخوره من دخترمو راه میبرم تمام یکساعتو تو کوچه راه میره پله های خونه رو هم خودش میاد، چنان خوب خسته میشه و چون افتاب بهشون میخوره خواب بدنشون تنظیم میشه شب راحت میخوابه، ظهرم یکساعت بیشتر نباید بذارید بخوابه اگه نخوابه که خیلی بهتر، یه مدت امتحان کنید خوب نتیجه میگیرید

درکت میکنم خواهر .... الان دلم میخواد پاشم یجوری بزنم بچه خودمو که صدای سگ بده

نوه خواهرشوهرمم اینطوریه دکتر بهش گفته ی انزیمی توی بدنش کمه ک باعث بیخوابی میشه. حالا فکرشو بکن دومیشم توراهه

حتما ازش ازمایش بگیر
کم خونی باعث بیخوابی میشه

عزیزم یه دکتر متخصص خواب هست
واقعا کارش عالیه. انلاین هم ویزیت میکنه
ما انلاین ویزیت شدیم خیلی راضیم
دکتر ویدا ایمانی
تو نت بزنی میاره. تو اینستا هم پیج دارن.
حتما مراجعه کن دست خالی برنمیگردی مطمئن باش

پسرمن رکورد ۱۶ساعت بیداری پشت سرهمو داره بدون یک لحظه نشستن. یعنی گاهی پارم میکنه تا بخوابه

عزیزم واقعا سخته برای یه مادر که تو طول روز خسته میشه نتونه شبم استراحت کنه ببین قطره آهنشو میدی آهن رو خواب تاثیر داره

بچه منم همینه.نخوابیدن خیلی سخته با جون ودل درکت میکنن منم دهنم سردیس شده انقد لاغر و داغون شدم

همشون یه چیزیشون بچه ها.
مال من خوبه که 4 بیداریشه آخه 😐 دارم روانی میشم اون پر انرژی از 4 بیداره. همیشه هم همینه

یکاری کرده خودم میگم دیگ غلط کنم بچه بیارم بخدانمیدونم بعضیاچجورپشت سرهم بچه میارن چقدرصبردارن من ک رددادم

خداکمکت کنه بچه منم از اول بدنیا اومد مشکل خواب داشتیم

عزیزدلم درکت میکنم‌ سعی کن الان خودت هم بری بخابی .انشالله بزرگتر ک شد درست میشه خوابش ..اگر ظهر میخابه خودت هم بخواب که انرژی داشته باشی برای شب

شب وقتی نمیخوابه لامپ براش روشن نکن همه جا رو تاریک کن تا خوابش بگیره

نزار ظهرر یا عصر بخوابه اصلا سرگرمش کن باهاش بازی کن که فقط خوابش نگیره شب ک شد خودش از فرط خستگی خوابش میبره..

شاهان منم همینه روانیشدم بخدا انقداذیتم میکنه ادم میندازه به غلط کردن نصف شبی میگه بایدبرم توحموم اب بازی یاجاروبرقی روشن کنم یالباسشویی همشم غرمیزنه دارم ازدستش خودموفش میدم

روزا میخوابه؟؟؟؟

صبح تا چندمیخوابه؟

سوال های مرتبط

مامان ماهان& همتا مامان ماهان& همتا ۲ سالگی
سلام سلام ميخواستم تجربه خودمو از اينكه پسرم نصف شب بلند ميشه يا گريه ميكنه يا نق ميزنه رو بگم ،
فوق تخصص اطفال ميگه بچه ها توي پروسه ٢ تا ٣ سالگي مفهوم ترس براشون معنا پيدا ميكنه يعني ميفهمن كه بعضي چيزا ها ترسناكن
به طور مثال تاديروز سگ ميدين ميرفتن طرفش اما الان با يه حالتي كه هم ترس هست هم كنجكاوي كودكانه به سگ ها نگاه ميكنن
كم كم از تاريكي ميترسن
از خواب بيدار شن ببينن پدر و مادرشون نيستن ميترسن
تا قبلش گردن جوجه و اردك رو ميگرفتن ولي ممكنه كم كم حس كنن كه اين ترسناك هست
و همين ترس شروع كننده خواب ديدن هست
كه ذهن بزرگ تر ميشه ، فهيم تر ميشه ، ذهن شروع ميكنه به ثبت وقايع حافظه بلند مدت تري پيدا ميكنن وووو…… اين تغييرات
باعث ميشه كه خواب كامل و كافي اي نداشته باشن و چند بار بيدار شن.
از همه مهم تر شجاعت و اگاهي و اعتماد به نفس توي ٢ سال تا ٣ سال شكل ميگيره
يعني شما اگر نسبت به هرچيزي كودك خودتونو بترسونين در اينده اعتماد به نفس كمتري خواهد داشت اما
اگر اگاهانه كودكتون رو هشيار كنيد كه فلان حيوان فلان ادم فلان مكان براي شما مناسب نيست به اين دليل …. كودكي اگاه ، هشيار ، و با اعتماد به نفس خواهيد داشت.
خلاصههههه سرتونو درد نيارم
به من شربت پديا بست اسليپ دادن
يه شربت كه به خواب راحت كمك ميكنه و كاملا گياهي و بدون عوارضه.
و گفتن 1هفته بده نتيجه رو اطلاع بده
من ٢ شب دادم ديگه ندادم و الان از اون موقع به اينور پسرم ديگه از خواب نميپره
چون ويتامين هاي ملاتونين بدنش با همين دوشب تامين شدن.
تحربه من كه دوست داشتم بهتون بگم شايد كمكي كرده باشم به ارامشون💜💜
مامان 🌹 مهدیار 🌹 مامان 🌹 مهدیار 🌹 ۲ سالگی
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه
مامان آیگل مامان آیگل ۲ سالگی
واقعا تو دنیایی زندگی میکنیم که هیچکس دلش به حال آدم نمیسوزه ،من دوتا بچه دارم یکی دو سالشه دومی ۲ ماهشه بار دوم ناخاسته باردار شدم ،یعنی بقران به نظر من جهنم اون دنیا از زندگی که من دارم بهتره بخدا روز و شبی نیست یعنی بخدا که من یک دل سیر گریه نکنم ، همش سردردم چند بار سر دخترم داد زدم از بس همیشه خسته کوفته و عصبیم دخترم انگار ازم متنفره همش میره با دیگران به خواهرم میگه مامان دنبال این و اون میوفته که باهاشون بره ، واقعا یعنی بخدا واقعا نمیخام اینطوری باشم ولی پسرم که دو ماهشه خیلی گریه میکنه خیلی خیلی خیلی بیش از حد خیلی زیااااد یعنی روزی یک ساعت شاید هم کمتر میخابه بقیه وقتا همش بیداره و گریه میکنه دکترم بردمش چکاپ کامل کرد گفت سالمه قطر کولیک هم بهش میدم موندم چشه بخدا سرسام گرفتم از صداش یعنی در حدی گریه میکنه که بخدا ازش بیزار شدم انگار ن انگاز بچه ام ، هیچکس رو ندارم هیچکس پیشم نمیاد که یکی دو ساعت بچه هامو نگه داره خونه آبجیام که میرم انگار بیزارن ازم مادرمم اصلا نمیاد خودشم تعارفم نمیکنه که برم پیشش شوهرم افتاد دنبال یه زن ۳۹ ساله ولکنش نیس ماهی شاید چند شب بیاد ،ب معنای واقعی کلمه من روانی دارم میشم بخدا نمیدونم چیکار کنم امشب میخاستم کند بسته قرص بخورم خودمو خلاص کنم باز دست و‌دلم لرزید خدا لعنتم کنه خیلی کم حوصله و کم طاقت شدم نمبدونم‌چمه یکی به دادم برسه نمبدونم این گریه های بچه ام کی تموم میشه نمیدونم کی دخترم دوباره با عشق نگاهم مبکنه نه با ترس لعنت بهم کاش عجلم بیاد بمیرم انقدر آدم میمیرن من زنده ام بخدا خسته هیچ دوستی همسایه ای هم ندارم که یک لحظه باهاش سرگرم بشم حداقل روزا زودتر بگذره بیرونم با دوتا بچه کوچک نمبتونم برم