یه پیام دوستانه و نصیحت خواهرانه به خانومایی که در اقدام هستن برای بارداری🌱🌱🌱
نمیخوام علم پزشکی‌روزیر‌سوال‌ببرم‌ولی‌ازتجربه‌م‌واستون‌میگم
من‌۱۶ ماه اقدام‌بودم...ماه های اول بیخیال بودم تا ۶ماه گفتم بلاخره ماه دیگه میشه...بعداز ۶ماه استرس گرفتم که نکنه حامله نشم نکنه مشکل دارم. اگر نشم حرف مردم چیکارکنم.خلاصه تصمیم گرفتیم بریم دکتر. که گفتن خودم تنبلی و ذخیره تخمدانم زیر ۱ هست. همسرمم اسپرمش ضعیف و حرکتش کمه و واریکوسل داره باید عمل بشه.. دارو و قرص داد هم به من هم همسرم.بعدگفت ماه دیگه اگرباردارنشدی باید عکس رنگی از رحمت بگیری بعدش بیای آی یو آی.اگرآی یو آی جواب نداد باید آی وی اف کنی... اون دکترخیلی منو ناامید کرد... ولی من تصمیم گرفتم دیگه دکتر نرم.همون قرص و داروهارو هم خودم هم همسرم ادامه دادیم. خودمم دیگه پیگیرنشدم.برگشتم به حالت قبل اقدام. باشگاه میرفتم به کارای خونه و خودم رسیدگی میکردم.مسافرت میرفتیم. ولی من همیشه نذر میکردم.نذر امام زمان.نذر خانم ام البنین. گفتم من اول ازخدا بعد از ائمه بچه میخوام. نه دکتر. دکتر وسیله س. تاخدا نخواد نمیشه. خلاصه بعد از ۱۶ ماه امتحان پیش خدا و گلگی نکردن و ناشکری نکردن خدا یه فرشته خوشگل رو به ماهدیه داد. دقیقا روز مادر بود که بیبی چکم مثبت شد.یادش بخیر🥲.. منطورم از این متن اینه که هیچوقت ناامید نشین. خدابزرگتر از اون چیزی هست که فکرشو میکنید. فقط بسپارید به خودش. خیلی زود ناامید نشید جانزنید. زود اقدام نکنید به کارای دکتر و نظرات دکتر عجله نکنید ❤️❤️❤️

۵ پاسخ

دقیقا عزیزم خدا خودش بیشتر می‌دونه مصلحت چیه .من بچه اولم حامله بودم با ویار وحشتناک نزدیک ۱۲کیلو وزن کم کردم تا رسیدم به ۱۸هفته رفتم برای تعیین جنسیت که گفتن بچت انسداد مثانه داره و خوب نمیشه باید ختم بارداری بشی و منی که روز و شب گریه میکردم .دیگه با نامه پزشکی قانونی رفتیم سقط کردیم بچه ای رو که زنده بود و قلبش میزد .اما گفتن اگه نگه داریش باید یه عمر هم خودت عذاب بکشی هم بچت و اینکه احتمال داره بعد ۹ماه که بدنیا بیاد بمیره اون موقع میخای چیکار کنی . دیگه من اولش خیلی از خدا ناامید شده بودم و گفتم چرا باید اینجوری بشه .ولی بعد گفتم حتما مصلحت خدایا هرچی خودت میخای همون بشه .که دیگه ۶ماه بعد از سقط دوباره حامله شدم وخدا یه پسر ناز به من داد که هر روز شکرش میکنم . انشالله دامن همه چشم انتظارا سبز بشه 🤲🏻

دقیقا منم، من حتی ی بارداری خارج رحم داشتم یک لولمم برداشتن، تنبلی تخمدان داشتم دکتر میگف ت دیگ بارداری نمیشی پارسال ۱۹شهریور دکتر تیر خلاصیو زد اومدم خونه براخودم کیک درست کردم و تمیزکاری کردم زدم ب در بیخیالی ۹مهر ازحالت تهوع شدید شانسی ی بیبی چک زدم درعین ناباوری من همون موقع ک دکتر گفته باردار نمیشی دوهفته حامله بودم‌😑🫠
خدالایق دونست و فرشته اش و ب ما هدیه داد

خدا دخترتو حفظ کنه
من ۸ سال بود ازدواج کرده بودم و نمیخواستم فعلا بچه دارشم وقتی ۶سال از زندگیم گذشت دیگه میخواستم اقدام کردیم نشد رفتم دکتر گفت تنبلی تخمدان داری نمیشی تا درست بشه
من نذر کردم روز عاشورا بود گفتم اگر بهم بچه بدید من اسم خوبی که دوست دارید روش میزارم وباردارشدم یعنی محرم بعدی باردار بودم درسته علم مهمه اما همون علمم دست خدا میچرخه من خیلی خودمو مقصرمیدونستم که اون زمان بچه نمیخواستم فکر کردم خدا ازم ناراحته اما خدا خیلی مهربونه خیلی
خدا به همه آرزومندا بده من اگر زودتر آورده بودم الان تو سنی بودم که میتونستم یکی دیگه ام بیارم حیف شد اما برای داشتن همین پسرم هرچقدر شکرکنم کمه

کاملا حرفات درسته عزیزم.منم بعد دوسال اقدام زدم ب بی‌خیالی گفتم هرچی خدابخاد،رفتم سر کار دقیقا چندماه بعدش روز مادر بود ک صدای قلبشو شنیدم تو سونو

چقدر احتیاج داشتم به این پیام🥲 مرسی❤️

سوال های مرتبط

مامان آنیا 🩷 مامان آنیا 🩷 ۳ ماهگی
امروز ۲۳ آذر
پارسال طبق همین روز که اولین روز آخرین پریودم بود سن حاملگیم رو تخمین زدن🥰 خدایا چقد زود گذشت🥹
منی که تمام دکترا ازم قطع امید کرده بودن که باید تخمک هاتو زودتر فریز کنی که اندومتریوز نابودشون نکنه، باید فریز کنی و بری عمل کنی و تخمدانتم باید خارج شه از بدنت... چه روزای تلخ و غم انگیزی داشتم ، به هر دری زدیم و نشد ، جواب همه یکی بود فقط عمل!!! منم میترسیدم ، از اسم عمل هم میترسیدم، میترسیدم تخمدانمو بردارن و دیگه نتونم مامان بشم، تا اینکه خسته شدم و بیخیال همه چی شدم و سپردم به بالایی، نه چکاپ رفتم ، نه داروهامو خوردم، نه رژیم غذایی که داده بودن رو رعایت کردم.... انگار نه انگار که یه طوریم هست و باید مواظب خودم باشم...
تا اینکه بعد ۶-۷ ماه بیخیالی ، اول بهمن ماه ۴۰۳ روزی که شوهر خواهر شوهرم فوت کرده بود و از مراسم خاکسپاریش برگشتیم رستوران، بوی برنج بهم زد و من حالم بهم خورد، بعدشم تو مسجد دلم ضعف میرفت برا قهوه، تا اینکه شبش رسیدیم خونه و من یلحظه یادم افتاد که من کلا دی ماه رو پریود نشدم😥 بیبی چک زدم و فورا دوتا خط پررنگ ظاهر شد🥹نمیدونستم بخندم یا گریه کنم، اونقد استرس داشتم که ۳ روز بعدش به خودم اومدم و به همسرم گفتم😅 بعدشم که رفتم سونو و تایید کرد پنج هفته باردارم🥰
خیلی زود گذشت انگار همین دیروز بود... الان نفسم بنده به بند بند وجودش🩷 هم اومد و منو مامان خودش کرد هم موقع سزارین کیست اندومتریوز رو برداشتن و معجزه ای شد که تخمدانم سالم بود و به لطف خدا برنداشتن🥹