۷ پاسخ

ای جانم قربون حضرت زهرا انشاالله دامن ارزومندا رو سبز‌کنه

منم پارسال تو اوج ناامیدی و همسرم نازه عمل کرده بود دکتر گفته بود حداقل تا سه ماه دیگه امکان بارداریت نیست از حضرت فاطمه خواستم خودش بهم بچه بده دقیقا همون ماه باردار شدم و روزی همسرم عمل کرد باردار بودم و امسال ایام فاطمیه دخترم بغلمه 🥺

والا دکتر سنوگرافی هم دقیقا بهم گفت تخمدانت ضعیفه باردار نمیشی اصلا چجوری دفعه اول باردار شدی!!! تعجب کردم از حرفش همون روز رفتم یه دکتر دیگه سنوگرافی انجام داد گفت اتفاقا کاملا سالمی.... گاهی اوقات نمیشه به حرف دکتر سنوگرافی اعتماد کرد باید دوتا جا بری سنو بدی

خداروسکر عزیزم🥲😍😍خدا برات حفظشون کنه گریم گرفت ایشالا خدا به هر کی ارزوی بچه داره دوتا دوتا ببخشه😍😍

آخی عزیزوم ایشالو که خدا حفظ شون کنه برات همیشه سالم و سلامت باشن..... ایشالو که اونایی که ندارن مثل شما به آرزوهاشون برسن...

عزیزم چین...خدا حفظش کنه اره یادش بخیر پارسال این وقت در حال اقدام بودیم ۸بار ایو ای کردم نشد که باردار شدم سقط شد بعد از ۴ماه از سقط طبیعی باردار شدم....

خدا ببخشه بهت

سوال های مرتبط

مامان نبات مامان نبات ۴ ماهگی
یه پیام دوستانه و نصیحت خواهرانه به خانومایی که در اقدام هستن برای بارداری🌱🌱🌱
نمیخوام علم پزشکی‌روزیر‌سوال‌ببرم‌ولی‌ازتجربه‌م‌واستون‌میگم
من‌۱۶ ماه اقدام‌بودم...ماه های اول بیخیال بودم تا ۶ماه گفتم بلاخره ماه دیگه میشه...بعداز ۶ماه استرس گرفتم که نکنه حامله نشم نکنه مشکل دارم. اگر نشم حرف مردم چیکارکنم.خلاصه تصمیم گرفتیم بریم دکتر. که گفتن خودم تنبلی و ذخیره تخمدانم زیر ۱ هست. همسرمم اسپرمش ضعیف و حرکتش کمه و واریکوسل داره باید عمل بشه.. دارو و قرص داد هم به من هم همسرم.بعدگفت ماه دیگه اگرباردارنشدی باید عکس رنگی از رحمت بگیری بعدش بیای آی یو آی.اگرآی یو آی جواب نداد باید آی وی اف کنی... اون دکترخیلی منو ناامید کرد... ولی من تصمیم گرفتم دیگه دکتر نرم.همون قرص و داروهارو هم خودم هم همسرم ادامه دادیم. خودمم دیگه پیگیرنشدم.برگشتم به حالت قبل اقدام. باشگاه میرفتم به کارای خونه و خودم رسیدگی میکردم.مسافرت میرفتیم. ولی من همیشه نذر میکردم.نذر امام زمان.نذر خانم ام البنین. گفتم من اول ازخدا بعد از ائمه بچه میخوام. نه دکتر. دکتر وسیله س. تاخدا نخواد نمیشه. خلاصه بعد از ۱۶ ماه امتحان پیش خدا و گلگی نکردن و ناشکری نکردن خدا یه فرشته خوشگل رو به ماهدیه داد. دقیقا روز مادر بود که بیبی چکم مثبت شد.یادش بخیر🥲.. منطورم از این متن اینه که هیچوقت ناامید نشین. خدابزرگتر از اون چیزی هست که فکرشو میکنید. فقط بسپارید به خودش. خیلی زود ناامید نشید جانزنید. زود اقدام نکنید به کارای دکتر و نظرات دکتر عجله نکنید ❤️❤️❤️
مامان هانا مامان هانا ۷ ماهگی
داستان زایمان
#قسمت_نهم

وقتی صدای گریه ش رو شنیدم هم خوشحال شدم هم ناراحت از آینده ای که نمی‌دونستم چی میشه کلی خواهش کردم بهم نشونش بدن ولی قبول نکرد دکتر و سریع دخترم رو به nicu منتقل کردن. اونجا بود که از صحبتهاشون فهمیدم از قبل واسش تخت رزرو کرده بودن و فقط من بودم که از همه جا بی خبر بودم و نمی‌دونستم قراره سزارین بشم. هرچی حرف میزدم انگار حرفهام گنگ بود هیچکس صدامو نمی‌شنید.
بعد دوختن شکمم همه رفتن جز یه آقا که تو ریکاوری پیشم موند. تمام فکرم پیش دخترم بود الان زنده س؟ صدا زدم آقا دخترم زنده س؟ گفت اره یه شیردختر مثل خودت آوردی. چند دقیقه گذشت دوباره گفتم آقا تو رو خدا دخترم زنده س؟ و منی که دیگه جوابی نشنیدم.
نمی‌دونم چقدر گذشت ولی دونفر اومدن جابجام کردن رو یه تخت دیگه و گفتن باید تو icu بستری بشی.

از در اتاق عمل بردنم بیرون، مامانم مادرشوهرم و پدرشوهرم پشت در بودن ولی همسرم نبود، نبود همسرم تو دلم رو خالی کرد وقتی بهشون نگاه کردم چشمای همه خیس بود فقط گریه کردم التماس کردم بگید که دخترم زنده س