۶ پاسخ

عزیزم اینا علائم افسردگیه
من اوایل زایمانم داشتم
هنوزم کم و بیش دارم
و متاسفانه اتفاقات بدی که تو زندگیم افتاده داره هی برام مرور میشه
دست خودم نیس
هر روز این اتفاقا را با خودم مرور میکنم

متاسفانه منم اینجوری شدم

مامان ژاکان نزار افسردگی بهت غلبه کنه تو الان مادر شدی بچت بهت احتیاج داره فقط تورو داره حتا اگه داد سرش بزنی میفهمه با همسرت صحبت کن مشکلتو بهش بگو پیش روانشناسم بری فایده نداره

متاسفانه خیلی از مردا درک درستی از شرایط مادر بعد زایمان ندارن و نمیدونن چکار کنن

عزیزم وقتی ادم مادر میشه خیلی زندگیش فرق میکنه من بهت حق میدم
حتما برو پیش مشاور اول و اگر نیاز بود تورا ارجاع میده به روانشناس

عزیزم منم همینجورم رفتم پیش روانپزشک داروبهم داده

سوال های مرتبط

مامان دلارز مامان دلارز ۸ ماهگی
عصر مامان شوهرم ز زد که بچه رو بیارین دلم تنگ شده
منم گفتم ببره برم یه دوشی بگیرم
خلاصه برد و من یه چرت زدم و رفتم حموم و کارامو کردم رفتم دنبالش میبینم بردانشتن بردنش خونه عمش
بعد رفتم اونجا گفتم من نمیدونستم اومدین اینجا رفتم در خونتون
بعد گفت به شورهرم کفتن که اومدن
بعد رفتم بچه رو عمس داشت میخوابوند بقلش کردم پوشکش یک کیلو شده بود از جیش
گرفتم بردم عوضش کردم مادر شوهرم کفت یکبار عوضش کردیم منم خیلی عصبی شدم بچمم بدخواب شد زد زیر گریه
بعد رفتم تو اتاق بخوابونمش این کریه میکرد اومد مادرشوهرم اونجا انگار من نمیتونم نکهش دارم ایندنمیخابه خیلی خوابیده گفتم پس چرا شما داشتین میخابوندینش
میگف نمیدونم همینجوری عمش بقلش کرد اورد بچمم هی بد قلقی میکرد چاییمو نخورده پاشدم اومدم خیلی هصبی شده بودم این بچم منو دیده بود زده بود زیر گریه اپنام هی میگفتن این از عصر اصلا گریه نکرده
الان خیلی عصبی و‌ناراحتم
از یطرف میگم نکنه رفتارم زشت بود
فشارمم افتاده بود خیلی عصبی شده بودم از کاراشون