سلام مامانا
امشب پسر ۳ سالم اینقدر وابسته شده به پدرشوهرم و مادرشوهرم اصلا من جرعت ندارم برم سمتش
قبلش رفتنشون جوراب پاش کردم که باباش ببره تا ماشینشون که کمتر گریه کنه اونا برن یکی محکم زد تو صورتم و جیغ زد که تو چرا پام میکنی اصلا میرم سمت اونا جرعت ندارم نزدیکش بشم چون جیغ میزنه، ولی سمت مادرم چسبیده به خودم
بعد بلندش کردم بردم تو اتاق گفتم بیشعور اصلا نمیخوام بری جلوی پدرو مادر و خواهر شوهرم، ولی شوهرم گفت بده ببرمش واستادن زشته گریه کنه اینکه بردش تا پایین
آیا من کار اشتباهی کردم؟ بخدا دارم کلی اشک میریزم.

اشک چرا گلم؟
لابد خیلی باهاشون در تماس ک اینجور وابسته شده
بچه تو این سن اختیاری زیاد از خودش و کنترل احساسات نداره برا همسن یهو دستش زده ب صورتت
گاز گرفتن و زدن و پرت کردن ی نوع ابراز هیجانات و احساسات
مخصوصا احساس خشم و ناراحتی


باید کم کم رابطه ات کم کنی
اگ هر روز میره
یک روز در میون
ک نخواد این همه وابسته شه

خیلی باهاشون در ارتباط بودین وابسته شده دختر منم اینطوری بود تازه امسال ک رفته پیش دبستانی بهتر شده خودت باهاش خیلی بازی کن تا کنارت بهش خوش بگذره محبت کسی رو نخواد

یه دوره اینجوریه از سرش میوفته

موقعیکه بهونه رفتن میگیره حواسشو پرت کن مستقیم اصرار نکن ک تو نباید بری یهو بگو فلان چیزو میخوای یچیزی ک علاقه دارهو بهش پیشنهاد بده .ن اصلا کار بدی نکردی خودتو سرزنش نکن دختر منم ی مدت اینجوری بود میگفتم مامانی بیا میخوایم بریم دور بزنیم یا مثلا شیرموز دوستداشت میگفتم بیا بریم بخریم درسته عادت میکنه ولی باز بهتره دنبال یکی دیگه گریه کنه بعد مثلا اون عادت خرید شیر موز هرشبو یجور دیگه سرگرمش میکردم

عیب نداره اونا دوستش دارن برای شب موندن زوده شوهرت یه جورایی سرگرمش کنه برگرده خونه .
هیچ وقت پیش بچه درمورد فامیل شوهر بد نگین بچه نمی‌فهمه پیششون میگه برات بد میشه .

چرا میخونید اما هیچی نمیگید آخه بهم