۷ پاسخ

وای منم اعصاب برام نمونده ولی به اعصاب خودمون باید مسلط باشیم من هفت سال نازایی داشتم ارزو میکردم وهمیشه میگم خدایا من چرا اعصاب ندارم به قول مامانم خدا این شیتی از ما بگیره کمی عاقل بشیم و داد نزنیم

عزیزم حتما هرروز برو بیرون خیلی تو‌روحیه ات تاثیر داره جدا میگم

طبیعیه عزیزم
ماهم خسته میشیم
من اگه خیلیییی اذیت بشم یه کوچولو داد میزنم اما بعدش سریعععع پشیمون میشم میبوسمش و میگم ببخشید
چون اوناهم که گناهی ندارن فرشته ان و تا جاییکه ممکنه نباید از مادر پدر برنجن چون فقط کنار ما احساس ارامش دارن

نگران نباش هممون تو همین وضعیتیم. بعضی وقتا کم میاریم

عزیزم اگر احساس میکنی نمیتونی برو‌دکتر دارو‌ضعیف بهت میده

چرا ای سیو‌بود عزیزم؟🥲

ناراحت نباش عزیزم بلاخره ماهم ادمیم خسته میشیم
عصبانی میشیم

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۱۳ ماهگی
تجربه زایمان سخت# پارت دو

بد اون دختره رو معاینه کردن کیسه آبشو ترکوندن هم زمان با اون کیسه آب منم ترکوندن😑گفتن بعضی ها بعد از ترکیدن کیسه آب دهانه رحمشون باز میشه،اقااا دیگ نگم براتون ک چقد داد میزدم ..دونفری بیمارستانو گذاشته بودیم رو سرمون😂بعدش ی توپی آوردن ک رو اون نشستیم گفتن کمک می‌کنه دهانه رحم زودتر باز بشه تنها جایی ک یکم دردم آروم میشد موقعی بود ک رو توپ مینشستم بعد نیم ساعت اومدن بردن توپو هر چی گفتم بزارین بشینم روش نزاشتن😑🙁خلاصه انقد گریه داد کردیم من از اون ور هر کسی ک ت فامیلتون مادر شده بودو دیگ اسمشو صدا میزدم🤣🤣ک چجوری زایمان کردن اون دختر خانومه ام اردبیلی بود اردبیلی ناله میکرد از یه طرف خندمم گرفته بود همینجوری دردمون زیاد تر میشد تحمل کردیم تا 11نیم شب ک اون دختر خانومم زایمان کرد وای تنها شدم بدتر استرس منو گرفته بود بعدش دیگ اصن بهم سر نمیزذن انگار من آدم نبودم هر چی ناله میکردم داد میزنم تورو خدا بیاین یه نگا کنین. ببین چند سانت شدم یه خانومه بداخلاق اومد گفت چ خبره داد میزنی چیکار کنیم باید زایمان کنی دیگ😒تا دکترم اومد گفت چرا انقد داد میزنی بش گفتم تورو خدا منو سزارین کن دیگ نمیتونم تحمل کنم گونه هر کی دوس داری 😅😥😂گفت باشه یکم دیگ بمون نتونستی می‌برمت یک دیگش شد ساعت یک شب انقد دیگ داد میزدم آخر دیدم نمیتونم از تخت اومدم پایین نشستم رو زمین گفتم یا منو سزارین میکنین یا میرم یه بیمارستان دیگ هر چی گفتم بلند شو بلند نشدم😂😂یادی کنم از اون پرستار بداخلاق ک چپ چپ نگام میکرد سرشو تموم می‌دادید گفتن دکترا رفته یکم بمون الان میاد بد رفتم ت سرویس آب گرم باز کردم میریختم رو کمرم ی لحظه دردم آروم میشد س چهار بار خدماتی لباسامو عوض کرد🥹😍😂
خیلی مهربون بود
مامان جوجه 😍❤️ مامان جوجه 😍❤️ ۱۴ ماهگی