۱۰ پاسخ

پسر من ار ۲سال و ۸ماهگی کامل حرف زد نگران نباش پسر من کلماتم کم میگفت یهویی خیلی واضح و کامل حرف زد
البته منم هرشب کتاب قصه میخوندم الانم میخونم فلش کارت حیوونا میوه ها و لوارم منزل اینجورچیزا براش خوندم

خدا رو شكر كن الان فهميدي.همكاري دارم بچه اش رو از پيش دبستاني فرستادن خونه كه خانم اين بايد بره گفتار درماني.درست حرف نميزنه!

ببين اينكه بگي اوتيسم داره اشتباهه ولي ممكنه بيبي ديجيتال شده باشه.بچه هايي كه زياد پاي تلويزيون و گوشي هستن دچار اين مشكل ميشن.براش كتاب بخون.جلوي آينه وايستين دو تايي و با حركت واضح لب ها باهاش حرف بزن.مثلا بگو آينه.بعد ازش بخواه تكرار كنه.تلوزيون و گوشي رو كلا جمع كن.و حتما گفتار درماني ببر.سام هم دو سال و يك ماهش هست و فارسي رو جمله ي كامل ميگه و ما شروع كرديم باهاش انگليسي هم داريم كار مي كنيم.

چندتا کلمه میگه عزیزم؟؟
درک کلامی داره؟ یه دکتر میگفت تا دو سالگی مهم نیست حرف بزنه یا نزنه فقط باید بیشتر چیزایی که میگین رو بفهمه ولی اگه تا ۲/۵ سالگی نگفت ببرینشون گفتار درمانی

گریه چرا😐بچه با بگه فرق داره
مثلا پسر من میتونم بگم اندازه سنش خیلی کلماتو میفهمه و حرف میزنه
ولی نوه عموم فقط چن تا کامه میگ

شبا براش قصه بگو، کتاب بخر براش از روی عکس‌اش قصه بگو

عزیزم بچه دوسال باید جمله فعل دار بگه بابا اومد آب بده فعل دار گفت مشکلی نداره

من دخترم وقتي يك سال و ده ماهش بود در حد چندكامه صحبت ميكرد بردمش گفتار درمانگر ديد گفت چون خيلي سرو صدا داره درست ميشه نگران نباش . الان كامل جمله بندي داره فقط بعضي حروف رو خوب تلفظ نمي كنه

اول ازهمه تک زبان یادوزبان؟؟اگردوزبانه است طبیعیه که دیرتربه حرف بیادپسرمن سه زیانه بودکلمه از۵ماه شروع کرد اماجمله رو نمیگفت از۳سال ونیم یهویی حمله سازی کردوالان کامل حرف میزنه

مرسی بابت نظر هاتون دلم آروم شد خب یکم😍🙏🏻

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...