سلام مامانا منم فردا زایمان می‌کنم بالاخره🥺😍😅
برا شنبه بهم‌نوبت داده بود ولی شد برا فردا
چون دیشب کاهش حرکت داشتم رفتم نوار قلب اولی خوب نبود دکترم گفت بیا بیمارستانی که خودم هستم که اگ بازم مشکل داشت بستریت کنن تا من بیام برا زایمان رفتم خداروشکر نوار قلب دومی بهتر شده بود دکتر فرستادم خونه گفت حرکات تو خونه بشمار و‌حواست باشه و فردا که مراقبت داری بیا مطب ببینمت دیگه تا رسیدم خونه ساعت ۴ صبح بود
صبح بخاطر معاینه دیشب خونریزی داشتم الان زنگ زدم به دکترم که بگم چکار کنم و اینا گفت اگه حرکاتت خوبه و خونریزی هم کمه اشکال نداره چون مسیرت دوره امروز نیا مراقبت بجاش فردا صبح ۸ بیمارستان بستری شو تا بیام عملت کنم گفت با این شرایطت میترسم بیشتر نگهت دارم
اینم از داستان دیشب ما☺️
این شد که دیگه انشالله فردا میرم که گل پسرمو بغل کنم😍
ولی خیلی استرس دارم توراخدا برام دعا کنید 🥺

۴ پاسخ

منم فردا زایمانمه. نی نی 8/8 میاد😍

منم فردا صبح بستری میشم دیابت دارم ولی طبیعی گفتن بچه اولمه

به سلامتی زایمان راحتی داشته باشی عزیزم
برای ما هم دعا کن

سزارینی؟

سوال های مرتبط

مامان زندگی مامان مامان زندگی مامان روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین۱#
خب مامانا توی تاپیک های قبلی گفتم که پریشب کاهش حرکت داشتم و نوار قلب دادم اولی اوکی نبود ولی دومی بهتر شد و دکتر کفت برم خونه باز مراقب حرکات باشم و فرداش نوبت مراقب داشتم برم مطب دکترم ببینه منو
فرداش زنگ زدم چون لکه بینی داشتم بخاطر معاینه از دکترم سوال کنم که بهم گفت مراقبت نیا اگ از همه راضیی و فردا صبح بستری شو برای زایمان
هفتمم که ۳۹ کامله و انشالله بچم کامله و مشکلی نخواهد بود
ساعت حدود ۷ رسیدم بیمارستان امین نوار قلب گرفتن و پروندمو کامل کردن و یسری سوال در مورد بیماری خاص و اینا پرسیدن بعد شوهرم فرستادن برام لباس و وسایل خرید گفتن برم توی اتاق و لباسا عوض کنم
بعد دوسه تا کارآموز اومدن برای وصل کردن سوند اول یکم بتادین زدن بعد سوند وصل کردن که یکم سوزش داشت و تموم شد فقط چون یکم نا بلد بودن یکم اذیت کردن که یه سرنگ مایع زرد بود توش با فشار خالی کرد داخلش که یکم سوخت و تموم شد بعدم سر رگ گرفتن اذیت کردن یکم
خب من برم دارن صدا میکنن برا اتاق عمل
میام بقیشو میگم
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۴ ماهگی
سلام مامانهای عزیز منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم🥰


*پارت اول*


زایمان من سزارین بود، تاریخ قطعی که دکترم بهم داده بود ۱۷ خرداد بود که ۳۷ و ۶ روز میشدم.

هفته اخر که برای ویزیت آخر رفته بودم گفت نوار قلب بچه زیاد خوب نیست و حرکتشم کمتر شده بود خلاصه بهم گفت باید این هفته بازم نوار قلب بدم..

نوار قلب بعدی رو دعا دعا کردم که خوب باشه چون نمیخواستم زودتر بدنیا بیاد و خدای نکرده مشکلی داشته باشه..

خلاصه نوار قلب بعدی رو که دادم دیگه دکتر گفت نباید زیاد بمونه پس‌فردا بهت وقت عمل و نامه میدم صبح برو بیمارستان...🥲🥲
منم استرس یهو گرفتم چون امادگیشو نداشتم زودتر بشه اومدم خونه سریع وسایل هارو گذاشتم دم دست که چیزی شد سریع بریم بیمارستان...
اون تاریخی که بهم وقت زایمان داد ۳۷ و ۳ روز میشدم..

خیلی حس و حال عجیبی داشتیم هممون
مامانم بیشتر از من استرس داشت ولی به روی خودش نمیاورد😅
از بیمارستان هم هی تند تند زنگ میزدن که بهم روز و ساعت زایمانو یادآوری کنن منم هی استرسم بیشتر میشد🥴🥺