۴ پاسخ

منم فردا زایمانمه. نی نی 8/8 میاد😍

منم فردا صبح بستری میشم دیابت دارم ولی طبیعی گفتن بچه اولمه

به سلامتی زایمان راحتی داشته باشی عزیزم
برای ما هم دعا کن

سزارینی؟

سوال های مرتبط

مامان زندگی مامان مامان زندگی مامان ۱ ماهگی
تجربه سزارین۱#
خب مامانا توی تاپیک های قبلی گفتم که پریشب کاهش حرکت داشتم و نوار قلب دادم اولی اوکی نبود ولی دومی بهتر شد و دکتر کفت برم خونه باز مراقب حرکات باشم و فرداش نوبت مراقب داشتم برم مطب دکترم ببینه منو
فرداش زنگ زدم چون لکه بینی داشتم بخاطر معاینه از دکترم سوال کنم که بهم گفت مراقبت نیا اگ از همه راضیی و فردا صبح بستری شو برای زایمان
هفتمم که ۳۹ کامله و انشالله بچم کامله و مشکلی نخواهد بود
ساعت حدود ۷ رسیدم بیمارستان امین نوار قلب گرفتن و پروندمو کامل کردن و یسری سوال در مورد بیماری خاص و اینا پرسیدن بعد شوهرم فرستادن برام لباس و وسایل خرید گفتن برم توی اتاق و لباسا عوض کنم
بعد دوسه تا کارآموز اومدن برای وصل کردن سوند اول یکم بتادین زدن بعد سوند وصل کردن که یکم سوزش داشت و تموم شد فقط چون یکم نا بلد بودن یکم اذیت کردن که یه سرنگ مایع زرد بود توش با فشار خالی کرد داخلش که یکم سوخت و تموم شد بعدم سر رگ گرفتن اذیت کردن یکم
خب من برم دارن صدا میکنن برا اتاق عمل
میام بقیشو میگم
مامان محمدحیدر مامان محمدحیدر روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
من ۴۰ هفته و ۵ روز بودم ولی هیچ طوری دردام شروع نشد دکترم گفت بیا تا معاینه کنم ببینم چطوری رفتم مطب معاینه کرد گفت دهانه رحمت بسته است و بیشتر از این هم نمیشه بمونی من گفتم میخوام طبیعی باشم گفت با آمپول فشار هم فک نکنم بتونی زایمان کنی سزارین میشی گفتم اشکال نداره من تلاشمو میکنم دیگه نامه داد گفت برو بیمارستان نوار قلب بگیر ببینم امشب بستری بشی یا فردا رفتم بیمارستان معاینه کردن و نوار قلب گرفتن گفتن امشب باید بستری شی ساعت شیش بود بستریم کردن تا کارمو کردن ساعت ۸ شب معاینه کرد گفت یه سانتی دیگه دوز اول رو برام شروع کردن دردای کمی میومد سراغم منم پاشدم پیاده روی کردم و ورزش کردم ساعت دوازده شب بود زنگ زدن دکترم گفت تا ساعت یک شب سرم بگیرم بعد استراحت بدن تا شیش صبح ، ساعت یک که سرم رو قطع کردن دیگه منم دردی نداشتم یکی دو ساعت خوابیدم دیگه ساعت ۶ اومدن دوز دوم رو برام وصل کردن اینم بگم شب معاینه کرد گفت همون یه سانتی ولی دهانه رحمت خیلی نرم شده
دوز دوم رو که صل کردن دیگه دردام شدید تر بود منم مدام راه میرفتم و ورزش میکردم وقتی دراز میشدم دردام خیلی بیشتر میشد همراهم کمرمو ماساژ میداد خوب بود برام تا ۱۱ و نیم ظهر که معاینه شدم گفتن ۴-۵ سانتی دیگه دکتر گفت یه ساعت استراحت بدیم سرم که قطع شد بازم درد داشتم ولی با فاصله بیشتر
ادامشو پارت بعد مینویسم
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۶ ماهگی
سلام مامانهای عزیز منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم🥰


*پارت اول*


زایمان من سزارین بود، تاریخ قطعی که دکترم بهم داده بود ۱۷ خرداد بود که ۳۷ و ۶ روز میشدم.

هفته اخر که برای ویزیت آخر رفته بودم گفت نوار قلب بچه زیاد خوب نیست و حرکتشم کمتر شده بود خلاصه بهم گفت باید این هفته بازم نوار قلب بدم..

نوار قلب بعدی رو دعا دعا کردم که خوب باشه چون نمیخواستم زودتر بدنیا بیاد و خدای نکرده مشکلی داشته باشه..

خلاصه نوار قلب بعدی رو که دادم دیگه دکتر گفت نباید زیاد بمونه پس‌فردا بهت وقت عمل و نامه میدم صبح برو بیمارستان...🥲🥲
منم استرس یهو گرفتم چون امادگیشو نداشتم زودتر بشه اومدم خونه سریع وسایل هارو گذاشتم دم دست که چیزی شد سریع بریم بیمارستان...
اون تاریخی که بهم وقت زایمان داد ۳۷ و ۳ روز میشدم..

خیلی حس و حال عجیبی داشتیم هممون
مامانم بیشتر از من استرس داشت ولی به روی خودش نمیاورد😅
از بیمارستان هم هی تند تند زنگ میزدن که بهم روز و ساعت زایمانو یادآوری کنن منم هی استرسم بیشتر میشد🥴🥺