۱۱ پاسخ

😍😍😍😍😍😍

وای عزیزم چقدر قشنگه

آفرین مامان هنرمند و کدبانو😍

منم طنین‌خوشگلمو میخورممم دیگه‌جونمه‌امیدمه 😍😍❤❤ خدا نی نی های خوشگلمون حفظ کنه‌برامون
نقاشیتم واقعا فوق العادس

به به👌
منم دوس دارم بخورم بچموو🙃😋

منکه میچلوووونم ماهانا رو😍فقط میخام قورتش بدم، انقد ک دلبری میکنه خدااااااا😍😋😋😋

هنرمند جان😍

آفرین کدبانو جان👏🏻👏🏻👏🏻
بله،رفته رفته کارها روی روال میافته،آدم یاد میگیره چطور همزمان با کارهای بچه به کارهای دیگه اش هم برسه
نقاشیت هم خیلی قشنگه خانوم هنرمند 🤩
عزیزم این فکر رو که یک روزی این بی قراری ها تموم میشه رو کلا از ذهنت پاک کن،چون رفته رفته بیشتر میشه که کمتر نمیشه
ولی خوب زبون که باز میکنن و صحبت میکنن آدم بیشتر میتونه روش متمرکز بشه تا راه حلی پیدا کنه ، که اونم باز تو نصف موارد راه حلی نیست و بچه هامون هم باید این چالش های مسیر زندگی و بزرگ شدنشون رو باهاشون رو به رو بشن
هر مرحله از زندگی هم پر از این چالش ها و بی قراری هاست

کجا آموزش دیدی؟ کسی رو میشناسی که آنلاین آموزش بده؟

ماشالله بهت عزیزم کدبااانوی جنوب😍❤

آفرین خیلی خوشگله😍🥰

سوال های مرتبط

مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
امروززز با همسرم صحبت میکردیم که یه شغل دوم شروع کنیم البته واسه من شغل اولم هست و بود بعد یکی دو ساااال دوباره می‌خوام شروع کنم واسه کار نقاشی 😍 من از ۸ سالگی نقاشی میکردم و عاشق نقاشی بودمو هستم وقتی بزرگ شدم بصورت حرفه ای بدون آموزش کار کردم سفارش می‌گرفتم و آموزش میدادم نقاشی روی دیوار بوم دفتر سفال ویترای لباس و... رشته دانشگاهیم هم همین بود ورودی سال ۹۴ بودم و فارغ تحصیل دانشکده کرج بودم احساس میکنم از لحاظ روحی خیلی نیاز دارم هم کار کنم هم نقاشی کنم واسه دل خودم و شاید اگر آهو جان اجازه بده سفارش بگیرم و دوباره کارمو شروع کنم اینکه همسرم همیشه تو کار زندگی نگهداری آهو حمایت می‌کنه کنارمه بهم حس امنیت میده واقعا داشتن همسری که همه جوره همراه و پشتیبانت باشه قوت قلبِ خدارو شکر میکنم بابت وجودش🫀💋 و اما خدا کنه بتونم برگردم و انجام بدم هر دفع اومدم شروع کنم سخت بود انگار نمیتونم دیگه بشینم یه جا کار انجام بدم الآنم با وجود آهو نمی‌دونم تا چه حد بتونم و چجوری پیش بره ولی در کل خیلی خوشحاااالم وارد لوازم تحریری که شدم بوی وسایل لمسشون🫠 منو برد به زمانی که درس میخوندم هوووف انگار همون دختر کوچولو بودم که میرفتم خرید دلم واسه اون موقع هام خیلی تنگ شده بود 🥺 شما چی خوندید و تا کجا پیش رفتید علاقه دارید به نقاشی ؟
مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
سلام سلام حال شما ، احوال شما 😍 چه خبر !
امروز خرید تره بار با من بود واسه اینکه هر وقت همسر گرامی🫀 تشریف میبرن از هر کدوم سه تا پنج کیلو خرید می‌کنه ما هم که دو نفریم نصف بیشترشو باید بریزیم دور این دفع تصمیم گرفتم بریم اما فقط این من باشم که پیاده شم و خرید کنم شویدارو گرفتم خورد کنم بزارم فریزر من عاشق بوی شویدم بوی زندگی میده 🥰🥹💫کلم بنفش هم میخام ترشی بزارم اونم عشق منهههه🤤 اینقد که من دوست دارم این مدل کلمو.
هویج ، کلم بروکلی 🥦 ، کدو ، سبزی گشنیز و جعفری هم برا آهو جونم💋 خرید کردیم که این چند روز بدم ببینم دوست داره یا نه اماااا واسه هویج 🥕خانم یه فکرایی دارم میخام یا خورد کنم فریز کنم واسه وقتایی که براش غذا درست میکنم یاااا هم براش آسیاب کنم به روشی که تازه پیداش کردم اگر بشه خیلی خوبههه و براتون میزارم تجربمو همینطور سبزی‌ها رو هم خورد کنم بزارم فریزر .
آخر هفته هم میخام قلم بگیرم عصاره قلم درست کنم بزارم واسه وقتی که می‌تونه گوشت و اینا بخوره بریزم تو غذاش .🫠🫶🏻
شما چیکارا کردید یا میکنید ؟
مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
سلام عزیزان 🫶🏻بلاخره بعد کلی تحقیق ، مشورت و گیر نیوردن نوبت پیش یه دکتر خوب تونستیم یه نوبت بگیریم واسه آهو جان اول اینو بگم از فضای مطب خیییلی لذت بردم😍 بچها حوصلشون سر نمیره عکسشو پایین میزارم بعدم اخلاق دکتر و منشی حرفه ای بود چقدم آهو رو دوست داشتن کلی ازش عکس و فیلم گرفتن✨🌸 (دکتر خودش برعکس این دکتر همون دو ماهگی اوایل که رفلاکس گرفت من گفتم و اهمیتی نداد حتی نگفت شیرخشک مخصوص بدم اینقد بچم عذاب نکشه و نوبت گرفتنش هم که هر بار باید یک ماه تماس می‌گرفتم تا بتونم یه نوبت بگیرم اونوقت که نوبت می‌گرفتیم همزمان سه تا بیمار می‌فرستاد داخل که من برا این وارد که گفتم اصلا راضی نبودم😑) موضوع این بود که آهو جان یک ماهی میشه از یه هفته قبل واکسن چهارماهگی درست شیر نمیخوره بچه ای که هر دو ساعت ۱۲۰ تا میخورد الان سه ساعت چهار ساعت میگذره و فقط ۳۰ تا میخورد😟 اما در عوض تو خواب خوب میخورد ، تو بیداری طلب شیر نداشت و اگر داشت همین که یه ذره میخوره سریع میورد بیرون صورتشو جمع می‌کرد مثل اینکه دوستش نداشته یا اذیت بود از خوردنش هم گشنش بود هم نمی‌خورد بینیش هم مدام کیپ خلطی روزی چند بار تمیز میکردم ،،، بچه ای که هر ماه یه کیلو به وزنش اضافه میشد این ماه که شیر نخورد 😭 ۴۰۰ گرم فقط اضاف شد اون لحظه جونم در اومد این مدت فقط خدا می‌دونه چه عذابی کشیدم چقد گریه کردم چقد غذا نخوردم و شب و روز تو خواب و بیداری تو فکر بودم 😔 که بچم چش شده آخه ، طوری که نذر شیر خشک کردم اگر خوب شد ده عدد شیرخشک بخرم بدم کسایی که نیاز دارن ،،،خلاصه رفتیم پیش دکتر توضیح دادم که رفلاکس خفیفی هم داره سوالاتمو پرسیدم کی می‌تونم بزارم بشینه که آسیب نبینه؟ کی غذای کمکی شروع کنم ؟ ادامه در کپشن 👇🏻
مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
اولین غذای کمکی دختر خونه 🥹💗✨
فرنی (آرد برنج و شیر خشک)
از اونجایی که بیشتر از یک ماهه آهوجان درست شیر نمیخوره و خییییلی اشتیاق برای غذا خوردن داشت از لحاظ فیزیکی هم آمادگیشو داشت با دستور و مشورت سه پزشک فوق تخصص تصمیم گرفتم که کمکی شو زودتر شروع کنم البته رفلاکس خفیف هم داشت که به مرور خداروشکر خیلی بهتر شد اوج رفلاکسش ماه دوم و سوم بود که ماه چهارم و پنجم دیگه اوکی شد فقط همین شیر نخوردنش با وجود اینکه دکتر گفت مشکلی نداره از لحاظ رشد ،وزن اما خودم خیلی اذیت میشدم که مثل همیشه نمی‌خورد واقعا برام عذاب آوره
اولش که میخواست بخوره فکر کرد همون شیر صورتشو جمع کرد دوست نداشت قاشق دوم که بهش دادم متوجه شد نه این مزه ش فرق داره 😌 خییییلی خوشش اومد با اشتیاق خورد طوری که مامانم گفت انگار چند ماهه غذا میخوره 🫠🤤😋 قربوووونش برم من مامان جان دردت به جونم 💋
طرز تهیه شو با تصویر تایپیک بعد میزارم برای مامان اولی ها مثل من که سختشونه 🫶🏻😃
مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
طبق تایپیک قبل 🫠
رفتم تو اتاق دراز کشیدم خیلی فکر کردم که من هر چقدر خسته باشم هر چقدر کم بیارم بازم حق ندارم داد بزنم سر آهو چون اون کسیو بغیر من نداره نقطه امنش منم اگر من بخوام این کارو انجام بدم تو ذهنش میمونه و آسیب میبینه به خودم قول دادم هر وقت خسته شدم دیگه نتونستم به جای داد زدن رهاش کنم به همسرم بگم بیاد کنارش اتاقو ترک کنم تا آروم بشم🫡
بلاخره برا اولین بار آهو توی تختش خوابید همین عادت بدی که پیدا کرد رو پا می‌خوابید بیشتر باعث میشد که انرژی و توانمو بگیره 😮‍💨
از خدا میخام بهم توان اینو بده که پس از این روزا بر بیام مثل همه وقتایی که کم میوردم و فکر میکردم نمی‌گذره هم گذشت الان هیچی از اونا هم یادم نمیاد 🌸✨
و اماااا😬 من نمی‌دونم چرا همش فراموش میکنم این سختی هارو هنوز نگذشته یه روز از حال بدم حداقل چند ساعت نگذشت اومدم به همسرم میگم سال دیگه اقدام کنم برا بچه بعدی در اومد گفتش فعلا شرایط هردومون مناسب نیست تا یه کم آهو بزرگتر بشه که بتونه حداقل اون یکیو سرگرم کنه تو بتونی کاری کنی یا استراحت و به نظرم عقلانی و درسته
با این شرایطی که خودم پیدا کردم فعلا ها بتونم از پس همین روزا هم بر بیام خیلی کار بزرگیه

من برررررم خدافظ🥲😬
مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 مامان 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 ۵ ماهگی
آهو جان تقریبا ده روز پیش بود که گفت مَه مَه (به من می‌گفت چون من خیلی زیاد باهاش صحبت میکنم میگم ماااا ماااان ) و من از ذوق مثل بچها فقط جیغ میزدم میپردیم هوا 🥹
و اما سه چهار روزه که دست و پا میزنه میره جلو باورم نمیشد فکر میکردم اشتباه میبینم تا اینکه امششششب🥹🥺دیییدم آرررره رفت اونم به عشق فین گیر باورتون میشه ؟ حالا چرا وقتی میخام بینی شو تمیز کنم کلی باهاش بازی میکنم که اذیت نشه کلی میخندونمش باهاش صدا در میارم وقتی می‌شنوه کلی مشتاق میشه که میخام باهاش بازی کنم (معتقدم که باید جوری کارهای بچه هارو انجام بدیم که باعث فوبیا نشه واسشون حالا چرا من خودم هنوز که هنوزه با این سن وقتی لباسم گیر کنه سرم داخل لباس باشه بیرون نبینم احساس خفگی میکنم احساس میکنم دارم میمیرم اون لحظه فوبیا دارم و فکر میکنم شاید تو کودکی اینجور اتفاقات واسم افتاده باشه که اینقد میترسم واسه همین دوست ندارم آهو تجربه کنه ) و حالا وقتی غلت زده بود رو شکم بود با فاصله گذاشتم جلوش که دستش نرسه با یه هیجانی دست و پا میزززد تلاش می‌کرد تا خودشو رسوند پیشش🫠 این روزا همش دارم تغییراتشو میبینم هم خیلی ذوق میکنم و میبینم بزرگ میشه این روزا دیگه نیست بغضم میگیره کنار این روزایی که واقعا تنهایی خیلی دارم اذیت میشم و اونقد خسته میشم اونطور که باید از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت نمی‌برم ناراحتم می‌کنه (خانوادم شهرستانن کسی کمکم نیست همسرم خیلی کمک میده سرکار که میره خسته میشه یه وقتایی کل این مسئولیت میفته رو دوش من ) یه وقتایی واقعا دوست ندارم بگذره و تو همین زمان بمونیم 🥹🫠💖