واقعا مادر چیه
امروز انقدرررر منو همسرم خندیدیممم🤣🤣
دیشب من ساعت 2 خوابیدم انقد با ایهان و کارای خونه خسته شدمم که به معنای واقعی بیهوش شدم یهو دیدم همسرم میگه پاسوو که بچه خفه شد از گریه کردن😂😂 چشامو که باز کردم دیدم یه بچه بالا سرمه من به خیال اینکه ایهان بغل دستم خوابه و اینی که بالا سرمه خواهر کوچیکمه 🤣🤣😂همسرمم انقد حرص میخوره میگه به بچه شیر بدههه میگم دیونه شدیییی به خواهرم شیر بدم🤣🤣🤣من فک میکردم اون دیونه شده ولی در واقع دیونهی واقعی خودم بودم😂😂 همش میگه بچههه خفه شد شیر بده بهش گشنشه من باز بچه رو اوردم کنار میخوام با تپ تپ زدم رو کمرس ارومش کنم میگم مگه من به خوارهم شیر میدم دیونه شدییی😂😂🤣🤣
حتی با فکرشم خندم میگیره بعد که به خودم اومدم ایهان تا یک ساعت فقط شیر خورد طفلک😂😭

وای یادم افتاد ب خودم ک بچم کولیک داشت شب تا صبح تابش میدادم چقد بدبود ی شب ۴صب خوابید اومدیم تو رختخواب بعد تگو من خواب زده شدم بچه رو بغل کرده بودم رفته بودم رو مبل خوابیده بودم وقتی شوهرم بیدارم‌کرد هنگ‌بودم خدارحم کرو بچه نیفتاوه بود

خیلی باحال بود 😂

🤣🤣🤣🤣قشنگ‌ رد میدیم. حتی تو خوابم فکرمون درگیره.
یاد خودم‌افتادم یشب تو مسافرت توخواب جیغ زدم و سریع پاشدم دویدم تو اتاق یجیزی دستم‌گرفتم‌( ک‌ به خیال خودم‌بچه بود)اومدم گزاشتم‌تو پشه بند و خوابیدم. 😅خواهر شوهرم با جیغ من پریده بود بالا گفته بود بهم ک چیشده؟ منم گفتم بچه داشته میفتاده رفتم‌ گرفتمش آوردمش گزاشتم تو پشه بند بخوابه😅😅😅

خخخخ وای خیلی جالب بود

حالا منو ببین دخترم نصف شب پاشده بود و گریه میکرد من بجای اینکه بچه رو بغل کنم و بخوابونمش رو سر همسرم تپ تپ میکردم که بخوابه بجای بچه اشتباهی گرفته بودمش یهو به خودم اومدم که بچه جیغ میکشه و من همسرمو بجاش میخوابونم اون بنده خداهم تو خواب عمیق بود از هیچی خبر نشد روز بعد براش تعریف کردم غش کردم از خنده

منکه نفهمیدم چی به چیه😐😐🤭😅😅

دارم دیونه میشم امیر حسینم نمی‌دونم چرا یک سره گریه می‌کنه نمیتونم ساکتش کنم سرفه می‌کنه شربت نمی خوره میریزم تو شیر خشک باز بالا میاره می خوره نمی‌دونم چی خاکی بر سرم کنم شما چی نظری می‌دین چکار کنم

آخی بگردم حق داری عزیزم واقعا بچه داری سخته

فقط غلطای املایی