الان سه هفته اس پسرمو از شیر گرفتم
موقعی ک میخواد بخوابه که درمار از روزگارم در میاره تا خوابش ببره شبا ساعت ۱_۲میخوابه به زور و با گریه
یکی دوسه بارم بیدار میشه گریه میکنه بعضی وقتا انقده گریه میکنه تا از حال بره باز صب هم پا میشه همین اش و همین کاسه، باز مپقع خواب ظهرشم همینجوری، بعد اینک ی ساعت و نیم خوابید باز پا میشه اونقدی گریه میکنه تا دبگ خسته بشه نتونه گریه کنه یا باباش یا بابابزرگش ببرنش سوار ماشین دور بزنه تا اروم بگیره
چیکار کنم خسته شدم خیلی اذیتم میکنه همه میگن برو واسش دعا کن سرکتاب باز کن من اعتقادی ندارم چون قبلا چندباری امتحان کردبم فایده نداشت
همه خودش هم من هم باباش هم خانواده شوهرم چون همسایمونن صداشو میشنون سریع میان از دستش ارامش نداریم دیگ از بس گریه میکنه همه محله خبردار میشه

حالا دیگه گرفتی راه برگشتی نداری تو خونه نمون ببرش بیرون پارک خانه بازی، مشغول‌ کن سرگرمش کن انرژیش تخلیه بشه خسته بشه راحت میخابه همیشه هم یه ظرف از غذای مورد علاقه ش همرات داشته باش گرسنه نمونه که ضعف باعث اعصاب خوردی بیشترش میشه

عزیزدلم تا این حد بی تابی یعنی بقول مامان گلپر امادگیشو نداشته
و اینکه کم کم باید میگرفتی

منم گرفتم
موقع خواب خیلی اذیت میکنه فقط بغل باباش اونم سرپا بگردونه تا بخابع

خب وقتی این همه وقت گذشته و باز این همه بی‌قراری میکنه،فکر میکنم آماده از شیر گرفتن نبود، کاش یه کم دیرتر میگرفتی ازش

خوب چرا گرفتی وقتی اینهمه بی قراره یهویی گرفتی؟