۵ پاسخ

بازم؟؟؟!!😑

بهترین حس دنیاست وقتی لمسش میکنی
من طبیعی بودم ۲۲ ساعت درد کشیدم ولی دنیا که اومد به کل دردام تموم شد

من بیهوشی کامل بودم ولی یعد که چشام باز شد و گفتم میخوام ببینمش اوردنش تو بغلمو با هیچی عوض نمیکنم

من اتاق عمل یادم میاد گریه ام میگیره چون دوست داشتم قبل عمل مادرم میدیدم ولی صدا بچه شنیدم فقط گفتم یا فاطمه زهرا

واییی دقیقا

سوال های مرتبط

مامان علیسان مامان علیسان ۲ ماهگی
۲۷ام صبح ک روز زایمانم بود رفتیم بیمارستان نیازی نبود از قبل برم برای تشکیل پرونده همون روز مدارک و سونوگرافی آزمایشاتم رو بردم و تقریبا نیم ساعت طول کشید تشکیل پرونده بعدش منو فرستادن بلوک زایمان اونجا یه انژیوکت بهم زدن نوارقلب جنین گرفتن و موقع وصل سوند شد چیزی ک من فک میکردم خیلی درد داشته باشه ولی اصلا هیچ دردی نداره و چون یچیز اضافه تو بدنت وارد شده یه سوزش خفیف داشت ک اونم تموم شد زود بعد از وصل سوند بردن سمت اتاق عمل ک بازم من چقدر می ترسیدم از آمپول بیحسی اما پرسنل اتاق عمل واقعا مهربون وریلکس بودن و من ازشون حس آرامش گرفتم نوبت تزریق آمپول شد ک تو هر مرحله اون خانوم مهربون بیهوشی ک خدا خیرش بده گفت داره چکار می‌کنه مثلا اول گفت من الان جای تزریق میخام پیدا کنم بعدش گفت حالا میخام ضدعفونی کنم و بعدشم گفت تزریق. اندازه آمپول معمولی درد وسوزش داشت و ترس من واقعا الکی بود بعد از بیحسی پاها شروع می‌کنه ب گزگز وگرم شدن و دیگه هیچ حسی نداری فک کنم یربع بیشتر نشد ک صدای گریه پسرم شنیدم و نمیدونم چجوری توصیف کنم اون لحظه رو فقط دعا کردم اون لحظه واسه همه اونایی ک چشم انتظارن ک خدا این لحظه رو نصیبشون کن
مامان رادین👼🏻💙✨️ مامان رادین👼🏻💙✨️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴
اون مامایی ک بالا سرم بود اومد تمام نوک انگشتام رو سوراخ کرد ک فشارم بیاد پایین ولی فایده نداشت ک دیگ زنگ زدن سریع اتاق عمل رو اماده کنید بیمار اورژانسی داریم و من اصلا نفهمیدم چطور بردنم دیگ بردنم اتاق عمل و سریع واسم بیحسی زدن و دراز کشیدم اون پرده رو زدن جلوم از استرس داشتم میمردم و از اون لامپ هایی ک بالا سرم بود چون دورش اینه ای بود داشتم میدیدم ک یهو حالم بد شد و تپش قلب گرفتم اون مرده ک بالا سرم بود گفت فقط تا میتونی دیگ ببخشیدا بدتون هم میاد گفت استفراغ کن و یکم انگار بهتر شدم ک دیدم صدای پسرم اومد اشک تو چشام جمع شد و فقط میگفتم سالمه ک دیدم دکتر گفت نگران نباش همه چیش خوبه خیالم راحتش د ولی گفتن چون خودم تبم بالا بوده و کیسه ابو خیلی وقته پاره کردن بچه تب داره و از آب دور کیسه خورده باید بستری بشه دنیا رو رو سرم خراب کردن ولی بازم خداروشکر میکردم ک بچم صحیح و سالم بدنیا اومد این همه سختی ک بهم اادن ارزششو داشت پسرم ۵ روز بستری بود و بعد ترخیص شد امیدوارم خوشتون اومده باشه 😘