یه اعترافی بکنم؟
من واقعا از شیر دادن همیشه بدم میومد
اون موقع بازم خیلی تلاش کردم به ارتا شیر بدم
ولی کافی نبود
الان بازم میگم کاش حداقل شیرداشتم بچم وزن میگرفت
شاید اونموقع خوشم میومد
برای بچه بعدیم حتما بیشتر تلاش میکنم

چه عجیب
من عاشق شیر دادن به بچم بودم
همیشه توو بارداری بهش فکر میکردم و تحقیق کردم که حتما شیر خودمو بهش بدم
میدونی احساس میکنم اون کانکت قشنگی که مادر و بچه با شیر مادر خوردن تجربه میکنن هیچ جای دنیا پیدا نمیشه

من با اینکه بچه‌ام نارس بود شوهرم راضی نشد شیرخشک بدم و شیرخودم را دادم دیگه ده ماهگی بود که شیرخشک هم دادم اما من فکر می کنم کاش شیرخشک داده بودم شاید رشدش و وزنش بهتر بود تا شیر خودم

من همیشه تو بارداری فکر میکردم که پسرم بدنیا بیاد عاشقانه بهش شیر میدم اما بچم نارس بدنیا اومد منم نتونستم بهش شیر بدم انقدرم بهش گفتن مریضه و دوراز جونش عقب ماندگی ذهنی یا جسمی داره که از غصه و گریه شیرم خشک شد و حسرت شیر دادن بهش تا آخر عمر تو دلم موند
الانم شیر خشکیه زیاد از وزنش راضی نیستم اما بازم خدارو هزاران مرتبه شکر حالش خوبه برام کافیه

من عاشق شیردادن هستم اما برا بیرون بردن بچه خوبه شیرخشک بخورن اما دخترم فقط شیر خودمه خداروشکر وزنش خوبه

منم اصلا نمیتونستم با شیر دادن کنار بیام واسعه همین شیرخشک دادم به هرکدومشون تا 10روز به بدختی یکم شیر خودمو دادم و یکمم شیر خشک ولی شهریار و از اول شیرخشک دادم